بازگشت

ماه محرم- سال سي و نهم هجري قمري


اعزام حارث بن مره براي نبرد با اهالي سند از سوي امام علي بن ابي طالب عليه السلام.

سپاهيان مسلمان در زمان عمر و عثمان با فتح جنوب، مركز و شرق ايران به مرزهاي هندوستان رسيده و در آن جا متوقف شدند. با اين كه برخي از فرماندهان و عاملان خليفه، مانند عبدالله بن عامر تمايل زيادي به نبرد و فتوحات تازه داشتند، ولي به علل از خليفه، اجازه عمليات جديدي را به دست نياوردند.

اما در عصر خلافت امام علي بن ابي طالب عليه السلام، به خاطر وقوع جنگ هاي داخلي ميان مسلمانان، مانند جنگ جمل و جنگ صفين، دشمنان خارجي فرصت را غنيمت شمرده و در صدد هجوم به مرزهاي اسلام برآمدند. شايد يكي از علت هاي مهم پايان دادن به جنگ صفين از سوي امام اميرمومنان عليه السلام توجه به همين مسئله بود.

به هر حال، در سر حدات شرقي خلافت اسلامي، مزاحمت هايي از سوي هندي ها براي مسلمانان و يا مناطق فتح شده به وجود آمده بود.

در اواخر سال 38 هجري قمري، حارث بن مره عبدي كه يكي از فرماندهان سپاه امام علي بن ابي طالب عليه السلام بود به آن حضرت، پيشنهاد دفع شراره اي دشمن و نبرد با مشركان و كافران هندوستان را داد و خود را براي اين امر مهم داوطلب كرد.

حضرت علي عليه السلام، پيشنهاد وي را پذيرفت و در محرم سال 39 قمري وي را در راس سپاهي از مجاهدان مسلمان به سوي شرق ايران اعزام كرد.

حارث بن مره پس از عبور از ايران به مرز هندوستان رسيد و به ولايت «سند» كه در غرب هندوستان قرار داشت، هجوم آورد و پيروزي هايي به دست آورد و مردم آن سامان را براي نخستين بار به دين حيات بخش اسلام دعوت كرد و آنان را با قران و معارف اسلام آشنا نمود.

وي در نبردهاي آغازين، دلاوريهاي زيادي از خود نشان داد و غنيمت هاي فراوان و اسيران زيادي به چنگ آورد. به طوري كه در يك روز، هزار نفر از اسيران را ميان سپاهيان خود تقسيم كرد. [1] .

وي در همان مناطق ماندگار شد تا اين كه در سال 42، در عصر حكومت معاوية بن ابي سفيان، در نبردي كه ميان مسلمانان و مشركان در سرزمين «قيقان» به وقوع پيوست، متحمل شكست سنگيني شد و جز اندكي از سپاهيانش بقيه در آن نبرد كشته شدند. [2] .

اما پس از آن ماجرا، سپاهيان مسلمان فتوحات تازه اي در سرزمين هندوستان به دست آوردند. به ويژه از دلاوري ها و مديريت رزمي و اداري محمد بن قاسم در غرب و شمال هندوستان، توصيف و تعريف هاي فراواني شده است.


پاورقي

[1] فتوح البلدان، ص 607.

[2] همان، ص 608، و أنساب الأشراف، ص 275.