بازگشت

روز بيست و هشتم محرم- سال دويست و بيستم هجري قمري


ورود امام محمد تقي عليه السلام به بغداد بنا به درخواست معتصم عباسي. [1] .

امام محمد تقي عليه السلام معروف به جوادالأئمه در 10 رجب و به روايتي در 19 رمضان سال 195 قمري در مدينه ديده به جهان گشود و جهان هستي را با نور خويش درخشان كرد.

پدرش، حضرت امام رضا عليه السلام و مادرش سبيكه عليه السلام است كه امام رضا عليه السلام وي را «خيزران» ناميده بود. اين بانوي پرهيزكار و زاهد، از اهالي «نوبه» در سرزمين مصر و از خاندان قبطيه (همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله) بود.

امام محمد تقي عليه السلام كه يگانه فرزند ذكور امام رضا عليه السلام است، از دوران طفوليت در مكتب عدالت پروري و حقيقت جويي پدرش ‍ بهره هاي وافر يافت و از كودكي، جامع تمام فضايل انساني و اسلامي بود.

پدرش امام رضا عليه السلام در سال 200 قمري، در حالي كه امام محمد تقي عليه السلام تنها شش سال بيشتر نداشت، به اجبار و اكراه مامون عباسي عازم خراسان گرديد و فرزند خردسال خويش را در مدينه جانشين خود نمود و همگان را امر به پيروي از او كرد. امام محمد تقي عليه السلام در هشت سالگي، پس از شهادت پدر مهربانش به دست مامون عباسي، امامت شيعيان را بر عهده گرفت.

آن حضرت در طول عمر با بركت و كوتاه مدت خويش، دوباره به بغداد مسافرت نمود، كه هر دو بار، مصادف با ماه محرم بود.

بار نخست، بنا به دعوت مامون عباسي (پس از شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان و بازگشت مامون در بغداد) عازم عراق گرديد و در محرم سال 215 قمري وارد بغداد شد. در همين هنگام مامون درصدد تجهيز نيروي نظامي عظيم براي نبرد با روميان بر آمده بود. [2] .

مامون، هنگامي كه به مقام علمي، حكمت، ادب و فضايل انساني امام محمد تقي عليه السلام آگاهي پيدا كرد، از وي به گرمي استقبال نمود و او را بر سايران، اعم از عباسيان و علويان ترجيح و برتري داد و حتي دختر خود، ام الفضل را به عقد ازدواج آن حضرت درآورد.

عباسيان و درباريان مامون كه از تصميم وي در ازدواج دخترش با امام محمد تقي عليه السلام آگاهي يافته بودند. جملگي اقدام به سعايت و ايجاد بدگماني نموده و مامون را از آينده اين امر برحذر داشتند. آنان به مامون گفتند: پيش از اين، ولايت عهدي را به پدرش علي بن موسي عليه السلام واگذار كردي و اگر عمرش دوام مي يافت، پس از مرگ تو، خلافت از عباسيان به علويان منتقل مي گرديد. حال كه پدرش از دنيا رفته است و عباسيان از آن دغدغه خاطر رهايي يافته اند، بار ديگر علويان را بر ما مسلط مگردان! و محمد بن علي عليه السلام را به دامادي خود انتخاب نكن و دامادي ديگر براي خويش برگزين. مامون كه به گفتار بي اساس آنان اعتقادي نداشت و از سوي ديگر آگاهي كامل به كمالات و فضايل انساني امام جواد عليه السلام داشت، در عين مخالفت عباسيان و درباريان خلافت، دختر خود را به عقد آن حضرت درآورد.

وي براي نشان دادن شايستگي آن حضرت، جلسه مناظره علمي تشكيل داد و آن حضرت را با عالم ترين و مشهورترين فقيه درباره عباسيان، يعني «يحيي بن اكثم» به مناظره و مباحثه علمي وادار كرد و از اين راه، موقعيت علمي و فضيلت علمي و فضيلت هاي ناشناخته آن حضرت را بر همگان اثبات نمود. [3] .

مامون در حد مطلوب از آن حضرت تكريم و احترام نمود ولي آن حضرت، تمايلي به زندگي اشرافي و معاشرت با آنان نداشت و به دنبال فرصتي بود كه خود را از آن محيط خارج گرداند.

امام جواد عليه السلام به بهانه زيارت خانه خدا از بغداد عازم مكه معظمه گرديد و پس از مراسم حج، به مدينه رفت و در همان جا ماندگار شد.

ام الفضل، همسر امام جواد عليه السلام كه در دربار خلافت پرورش يافته و از زندگي اشرافي برخوردار بود، تحمل زندگي زاهدانه و بي آلايش خاندان عصمت و طهارت را نداشت. به همين جهت از آغاز ورود به مدينه منوره، بناي ناسازگاري در پيش گرفت و اصرار به بازگشت به بغداد را مي نمود.

ام الفضل، چند بار در نزد پدرش مامون، از امام جواد شكايت و گلايه نمود كه آن حضرت، توجه چنداني به وي ندارد و به همسران ديگر خود بهاي بيشتري مي دهد. مامون، به اظهار نگراني و شكوائيه هاي دخترش اعتنايي نمي كرد و وي را توصيه به زندگي مسالمت آميز با همسرش امام جواد عليه السلام مي كرد.

مامون تا زنده بود از احترام و تكريم امام جواد عليه السلام كوتاهي نكرد و از اين كه آن حضرت، دامادي وي را پذيرفته است، افتخار مي نمود.

سرانجام، مامون در هفدهم رجب سال 218 قمري در طرطوس شام بدرود حيات گفته و برادرش «معتصم عباسي» جانشين وي گرديد و زمام امور خلافت را بر عهده گرفت. معتصم با اين كه در ظاهر براي امام جواد احترام و اكرام قائل بود. ولي در باطن نسبت به مقام و منزلت آن حضرت و شايستگي وي براي رهبري مسلمانان، رشك مي برد و درصدد تحقير و نابودي آن حضرت برآمد.

معتصم براي كنترل و مراقبت بيشتر آن حضرت، وي را به بغداد طلبيد. گر چه در ظاهر خواسته اش، صورت دعوت را داشت ولي در حقيقت، آن حضرت را به اكراه و اجبار به بغداد طلبيد و وي را در آن جا تبعيد نمود.

امام محمد تقي عليه السلام به ناچار عازم بغداد شد. آن حضرت فرزندش ‍ امام علي نقي عليه السلام معروف به هادي را در مدينه جانشين خود كرد و به همراه همسرش ام الفضل به بغداد رفت. ورود آن حضرت به بغداد، دو روز مانده به آخر محرم سال 220 قمري بود. [4] .

معتصم در باطن، نسبت به آن حضرت و تمام خاندان عصمت و اهل بيت عليه السلام و شيعيان آنان دشمني داشت و با بهانه هايي، محدوديت هاي تازه اي براي آنان قائل مي شد. امام محمد تقي عليه السلام در اين سفر، چند ماهي بيشتر در بغداد زندگي نكرد و سرانجام در آخر ذي قعده همين سال (220) به وسيله زهري كه همسرش ام الفضل به تحريك برادرش جعفر بن مامون و به دستور عمويش معتصم عباسي به آن حضرت خورانيد، مسموم گرديد و پس از چندي به شهادت رسيد [5] و در مقابر قريش بغداد، در كنار جدش امام موسي كاظم عليه السلام كه هم اكنون معروف به كاظمين است، دفع گرديد.

امام جواد عليه السلام در ميان دوازده امام معصوم (عليهم السلام) از نظر سني، زودتر از همه به امامت نايل گرديد و از نظر سال هاي عمر، از همه كم سن تر بود.

آن حضرت در هشت سالگي به امامت رسيد و در 25 سالگي به شهادت نايل آمد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 2، باب 1، روايت 5، و الارشاد، ص 634.

[2] تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 465.

[3] براي آگاهي از متن مناظره امام جواد عليه السلام با درباريان و عالمان عباسي به کتاب «الارشاد» (شيخ مفيد) ص 619، و کشف الغمه، ج 3، ص 201 مراجعه گردد.

[4] بحارالانوار، ج 50، ص 2، باب 1، روايت 5.

[5] نک: الارشاد، ص 615؛ کشف الغمه، ج 3، 186؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 324 و خاندان عصمت، ص 175.