بازگشت

روز بيست و دوم محرم- سال سي و هفتم هجري قمري


ورود اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام به سرزمين صفين جهت نبرد با معاويه.

پس از آن كه امام اميرمؤمنان عليه السلام در مدينه با اصرار و تاكيد روز افزون امت اسلام و درخواست مهاجران و انصار، خلافت اسلامي را پذيرفت، براي اصلاح جامعه بيمار و برداشتن تبعيض ها و بي عدالتي هاي موجود اقدام بايسته اي به عمل آورد.

نخستين اقدام آن حضرت براي استقرا عدالت اجتماعي، بركناري استان داران و فرماندهان نالايق و انتصاب افراد صالح و شايسته به جاي آنان بود.

معاوية بن ابي سفيان كه از زمان عمر بن خطاب و پس از او در تمام دوازده سال خلافت عثمان بن عفان بر منطقه شامات، امارت داشت از جمله استان داران نالايق و ستم پيشه اي بود كه بنا به نظر مبارك اميرمؤمنان عليه السلام مي بايست از كار بركنار شده و امارت شام به شخص صالحي سپرده شود.

ولي او كه همانند پدرش ابوسفيان با دين اسلام و خلافت اسلامي اساسا مخالف بود و پيروي اش از خلفاي پيشين، تنها پوشش براي دست يابي به رياست و حكومت بود، مسئله كشتن عثمان بن عفان در مدينه را بهانه قرار داد و اهالي شام را بر ضد اميرمؤمنان عليه السلام تحريك كرد و نه تنها از فرمان آن حضرت سرپيچي و نافرماني نمود، بلكه براي استمرار حكومت و امارت خويش، مردم شام آماده مبارزه و جنگ با حضرت علي عليه السلام كرد.

ارسال نامه هاي هشدار دهنده و اندرزهاي اميرمؤمنان عليه السلام در معاويه تأثير مطلوبي بر جا نگذاشت. معاويه با استقبال از شكست خوردگان جنگ جمل و پذيرايي از مخالفان اميرمومنان عليه السلام، سپاهي سنگين از شام تجهيز كرد و به سوي عراق هجوم آورد. وي از همراهي و مشورت هاي عمرو بن عاص - كه يكي از معروف ترين حيله گران عرب است - برخوردار بود در اكثر موارد كه با مشكلي خاص روبرو مي شد، از نظرهاي كارساز وي استفاده مي كرد.

از آن سو، امام علي عليه السلام كه به تازگي از فتنه ناكثان و برپاكنندگان نبرد جمل فراغت حاصل كرده و مقر حكومت خويش را در شهر «كوفه» قرار داده بود، اعلام بسيج عمومي كرد و مردم را براي سركوبي فتنه هاي معاويه و سپاهيان شام ترغيب و تجهيز نمود.

طلايه داد سپاه امام علي عليه السلام، مالك اشتر بود كه با سپاهي ظفرمند و مبارز به سوي دشمن شتافت. طلايه دار سپاه معاويه «ابوالأعور سلمي» بود كه زودتر از مالك اشتر به رود فرات در سرزمين صفين رسيد. به همين جهت، حاشيه هموار و راه هاي آسان برداشت آب از رود فرات را تصاحب نمود و از استفاده سپاهيان امام علي عليه السلام ممانعت به عمل آورد.

مالك اشتر نخعي كه از جانب امام علي عليه السلام دستور داشت كه در برابر شاميان، آغاز نبرد نكند و پيش از جنگ، آنان را به صلح و عدم خون ريزي مسلمانان دعوت نمايد، در آغاز كار با رفتار غير انساني ابوالأعور سلمي روبرو شد و براي اجراي فرمان مولايش امام علي عليه السلام سپاهيان خويش را امر به شكيبايي و خويشتن داري نمود و در حالي كه همه آنان تشنه و نيازمند آب بودند، صبر را پيشه كرده و ناظر عملكردهاي ناجوانمردانه دشمن بودند، تا اين كه در غروب هان روز، دشمن شكيبايي سپاهيان مالك اشتر را حمل بر ترس و ضعف آنان نمود و بي مهابا بر آنان حمله آورد.

در اين هنگام كه مالك اشتر، حجت را تمام شده يافته بود و چاره اي جز نبرد نمي ديد، دستور دفاع و نبرد را به سپاهيان خويش صادر كرد.

سپاهيان مالك اشتر در همان ساعات نخست چنان ضرباتي بر سپاهيان معاويه وارد آوردند كه آنان را نه تنها از پيش روي بازداشته، بلكه از حاشيه رود فرات نيز به عقب راندند و آنان را از دسترسي به آب فرات محروم كردند.

در اين نبرد تعداد زيادي از سپاهيان شام، كشته و زخمي گرديدند و در ميان كشته شدگان جنازه «عبدالله بن منذر تنوخي» پيدا شده بود كه از دلاوران و ناموران رزمي شاميان بود و به دست جوان نورسي از سپاه مالك اشتر به نام «ظبيان بن عماره تميمي» به هلاكت رسيده بود. اين شكست، مايه ننگ و عار شاميان گرديد و بارها براي جبران آن اقدام كردند ولي با هشياري و مديريت رزمي مالك اشتري و ديگر فرماندهان حضرت علي عليه السلام جز شكست چيز ديگري نصيب آنان نگرديد.

پس از ورود طلايه داران و پيش مبارزان به فرماندهي مالك اشتر، حضرت علي عليه السلام در راس سپاهي به استعداد يكصد هزار نفر عازم صفين گرديد و در 22 محرم سال 37 قمري وارد اين سرزمين شد و در همين ماه، معاويه نيز با سپاهيان خود به صفين وارد شد و به طلايه داران سپاه خود به فرماندهي ابوالأعور سلمي پيوست. [1] .

امام علي بن ابي طالب عليه السلام به حرمت ماه محرم، در اين مبارزه و نبرد با شاميان امتناع نمود حتي براي رعايت حال سپاه دشمن، دستور داد آب فرات را بر روي آنان بازگذاشته و طرفين به طور آزاد از اين آب استفاده كنند.

پس از پايان يافتن ماه محرم، نبرد ميان طرفين آغاز گرديد و مدت زيادي ادامه يافت و بنا به روايت تاريخ نگاران، هيجده ماه استمرار يافت.

اين نبرد، بزرگترين و طولاني ترين جنگي بود كه تا آن روز در ميان عرب ها به وقوع پيوسته بود. در اين جنگ از دو طرف تعداد زيادي كشته و زخمي گرديدند ولي تلفات شاميان چند برابر شهدا و زخميان شهدا حضرت علي عليه السلام بود.

در صفين با اين كه برخي از صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله و ياران ويژه امير مومنان عليه السلام، مانند عمار ياسر و اويس قرني به شهادت رسيدند، ولي در اكثر عمليات، پيروزي با ياران امام علي عليه السلام بود. به ويژه عمليات هايي كه فرماندهي آنها را خود اميرمومنان عليه السلام و يا مالك اشتر نخعي و يا امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام بر عهده داشتند.

سرانجام سپاه دشمن با دسيسه هاي معاويه و عمرو بن عاص در واپسين مراحل جنگ، قرآنها را بر روز نيزه كرده و خواستار صلح و حكميت شدند. با اين كه حضرت علي عليه السلام و مالك اشتر و ديگر ياران فداكار آن حضرت، اصرار بر ادامه جنگ و پايان دادن فتنه قاسطين داشتند، گروهي از فريب خوردگان سپاه آن حضرت، دست از جنگ برداشته و خواستار آتش ‍ بس و حكميت قران گرديدند!

به هر حال، اين نبرد بزرگ كه مي رفت به نتيجه شيرين و مطلوبي دست يابد، با مكر و حيله هاي دشمن و حماقت و كج فهمي هاي خود بدون اين كه پيروزمندي داشته باشد، پايان يافت. سرنوشت نهايي آن به حكميت واگذار گرديد.

(براي اطلاع بيشتر درباره جنگ صفين به منابعي كه به طور تفضيلي درباره زندگي امام علي عليه السلام نگارش يافته اند، مراجعه نماييد.)


پاورقي

[1] نک: بحارالانوار، ج 32، ص 430، باب 11، روايت 391 و نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، باب 48، ص 215.