بازگشت

روز اول محرم- سال چهارم هجري قمري


آغاز سريه [1] ابوسلمة بن عبدالاسد.

پس از پايان نبرد «احد»و شكست مسلمانان در مصاف با مشركان قريش ‍ و به شهادت رسيدن بيش از هفتاد تن از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، از جمله عمويش حمزه بن عبدالمطلب عليه السلام، دشمنان اسلام احساس كردند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و مسلمانان رو به ضعف و ناتواني رفته و مي توان با هجوم ديگران آنان را نابود كرد و شهر مدينه را با دارايي و ساكنانش را به غنيمت گرفت.

به همين جهت در گوشه و كنار شبه جزيره، به ويژه در ميان قبايل نزديك به مدينه، تحركاتي به وجود آمد و برخي از آنان براي نبرد با مسلمانان آماده گرديدند. مردان قبيله بني اسد، از جمله آناني بودند كه به خيال خام خود در صدد نبرد با مسلمانان بر آمدند.

طليحه و سلمه پسران خويلد از قبيله بني اسد اقدام به گردآوري نيروي رزمي و تجهيزات و امكانات جنگي نمودند. آنان قريب به 300 تن را آماده جنگ و نبرد با مسلمانان كرد. ولي پيش از حركت آنان به سوي مدينه، مردي از قبيله «بني طي»به نام وليد بن زهير به ديدن برادرزاده اش زينت طايي به مدينه رفته بود.وي ضمن گفت و گو با زينب و همسرش طليب بن عمير، جريان قبيله بني اسد و اقدامات ضد اسلامي آنان را فاش ساخت. طليب بن عمير كه از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود، اين خبر را بي درنگ به اطلاع پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسانيد.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هرگاه نسبت به اسلام و مسلمانان، احساس خطر مي نمود، به سرعت دست به كار مي شد و فتنه را در نطفه، خفه و به دشمن اجازه هيچ گونه فعاليتي نمي داد. به همين جهت آن حضرت در اين ماجرا نيز حساسيت به جا و شايسته اي از خود نشان داد و يكي از صحابه دلير خويش به نام «ابو سلمه بن عبدالاسد» را مأمور مبارزه با توطئه گران بني اسد نمود.

ابوسلمه، از مجاهداني بود كه در نبرد احد، زخمي شده بود. وي پس از بازگشت از جنگ احد، به مدت يك ماه به درمان زخم خود پرداخت تا اين كه بهبودي حاصل گرديد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در نخستين روز ماه محرم - سال چهارم هجري (كه 35 ماه از هجرت آن حضرت گذشته بود)، ابوسلمه را به فرماندهي سپاه يكصد و پنجاه نفري مسلمانان منصوب كرد و با دستورهاي لازم آنان را روانه محل سكونت قبيله بني اسد نمود.

آن حضرت به ابوسلمه سفارش كرد كه هدف اصلي خود را پنهان سازد و از بيراهه حركت كرده و روزها را به استراحت و شب ها را راه پيمايي كند و بر دشمنان اسلام شبيخون زند. هم چنين به ابوسلمه درباره پرهيزگاري و ترس ‍ از خدا و خوش رفتاري با سربازان اسلام سفارش هايي نمود.

سپاه اسلام به راهنمايي همان مرد طايي از مدينه خارج شد و به سوي قبيله بني اسد به راه افتاد و پس از چهار شبانه روز راه پيمايي به مكاني به نام «قطن» رسيد.

قطن، نام كوهي در ناحيه «فيد» است كه در آن جل چشمه هايي متعلق به بني اسد قرار دارد. مسلمانان در آن مكان با دشمنان درگير شدند و ميان آنان آتش نبرد شعله ور گرديد. يك تن از دشمنان و يك تن از مسلمانان به نام «مسعود بن عروه» در اين نبرد كشته شدند و تعدادي از دشمنان زخمي گرديدند.

در اين نبرد دلاوري هاي ابوسلمه، سعد بن ابي وقاص ابوحذيفه و ديگر مجاهدان مسلمان، موجب پيروزي سپاه اسلام و ناتواني و شكست مشركان گرديد.

دشمنان اسلام كه تاب مقاومت نياورده بودند، به ناچار پراكنده شده و در نتيجه، گروه هجومي آنان از هم پاشيد. سپاه اسلام، اسيران و غنيمت هاي فراواني به دست آورده و با پيروزي شكوهمند به مدينه بازگشت نمود.

ابوسلمه پس از بازگشت به مدينه، زخمي كه در جنگ احد بر بدنش اصابت كرده بود، دوباره سرباز كرد و به شدت وي را رنج مي داد تا اين كه در جمادي الاخر همان سال بدرود حيات گفت. همسرش «ام سلمه» كه از زنان باتقوا و دوستدار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت عليه السلام بود، پس از شهادت همسرش، افتخار همسري با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را پيدا كرد و در ماه شوال سال پنجم هجري به عقد ازدواج آن حضرت در آمد. [2] .


پاورقي

[1] سريه، به مأموريت رزمي مسلمانان از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بدون اين که آن حضرت در آن حضور داشته باشد، گفته مي شود.

[2] نک: المغازي، ج 1، ص 341.