پاي منبر مرحوم حاج شيخ علي اكبر ترك
يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان بود و كمتر از دو سه ساعت به وقت افطار و غروب باقي مانده بود. روزه دارهاي بسيار زيادي در مسجد آذربايجانيهاي بازار تهران جمع شده بودند تا به پندها و حرفهاي مرحوم حاج شيخ علي اكبر ترك گوش دهند. در آن سالها مرحوم حاج شيخ علي اكبر ترك يكي از زبردست ترين و بزرگ ترين سخنوران و وعاظ تهران به حساب مي آمد. او، هم براي فارسي زبانها و هم براي آذري زبانها منبر مي رفت و منبرهاي او يكي از شلوغترين و پرجمعيت ترين منبرهاي تهران بود.
آن روز نيز بسياري از روزه داران در مسجد آذربايجانيهاي بازار تهران جمع شده بودند تا به سخنان و موعظه هاي حاج شيخ علي اكبر ترك گوش دهند. اين جلسه هر روز دو سه ساعت مانده به غروب آغاز مي شد و در نزديكيهاي اذان مغرب پايان مي يافت. آنگاه روزه دارها افطاري مي خوردند و بعد از خواندن نماز مغرب و عشا به خانه هايشان مي رفتند.
آن روز رسول ترك نيز در وسط جمعيت نشسته بود و با دقت به حرفهاي حاج شيخ علي اكبر گوش مي داد.
آن روز مرحوم حاج شيخ علي اكبر حديثي درباره ي قيامت، جهنم و جهنمي ها مطرح كرده بود. حاج شيخ علي اكبر با صحبتهاي نافذش خوف و ترس شديد و مؤثري را در دلهاي شنوندگان جاي داده بود. او مي گفت:... اي مردم، در روز قيامت يك انسانها و آدمهاي ظاهر الصلاحي به جهنم خواهند رفت كه باور كردني نيست. در روز قيامت بسياري از آدمهايي كه پنداشته مي شود كه مؤمن و بهشتي باشند و جهنم افكنده خواهند شد. به همين دليل خداي سبحان لطف مي فرمايد و جهنم را از چشمهاي بهشتي ها پنهان و پوشيده مي دارد تا آبروي اين دسته از جهنمي ها حفظ شود...
سكوت و خاموشي تمام مجلس را فراگرفته بود و همه ي مؤمنين و روزه دارهاي حاضر با دلهايي ترسان و خائف چشم و گوش خود را به حرفهاي و موعظه هاي حاج شيخ علي اكبر دوخته بودند و در مسجدي به آن بزرگي فقط به فقط صداي حاج شيخ علي اكبر ترك به گوش مي رسيد.
حاج شيخ علي اكبر مي گفت:... آي مردم، گمان و خيال نكنيد كه به بهشت رفتن به همين سادگيها و راحتي هاست خيلي ها كه فكرش را هم نمي كنند در روز قيامت غير بهشتي از كار در مي ايند و به جهنم افكنده خواهند شد...
به يكباره سكوت و خاموشي شكسته شد و صداي مردي از
وسطهاي مجلس در فضاي مسجد پيچيد. در كمتر از دو سه ثانيه نگاه حاج شيخ علي اكبر و نگاههاي بسياري از جمعيت به سوي صاحب آن صدا جلب و خيره گشت.
صداي او براي بسياري از حاضرين آشنا بود. آري او رسول ترك بود كه از جا بلند شده و ايستاده بود. رسول ترك در حاليكه به شدت گريه مي كرد با صداي بلند خطاب به حاج شيخ علي اكبر مي گفت: آقا ميرزا علي اكبر آقا! اگر اينطوري كه شما مي فرماييد بخواهند همه ي ما را به جهنم ببرند پس در آن روز قيامت حضرت قمر بني هاشم عليه السلام كجاست؟!
به راستي چگونه ممكن است كه در روز قيامت در حضور ا هل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و با وجود شفيعاني همچون حضرت اباالفضل العباس قمر بني هاشم عليه السلام شيعه ها و گريه كننده هاي بر حسين عليه السلام به جهنم بروند؟
رسول ترك آن جمله ها را بلند بلند مي گفت و گريه مي كرد. مجلس به هم خورده بود. ضجه و ناله و گريه و زاري بر تمام مسجد سايه افكند بود. همه حاضرين همراه با ناله ي رسول ترك گريه مي كردند و به قمر بني هاشم عليه السلام متوسل شده بودند. حاج شيخ علي اكبر نيز به شدت به گريه افتاده بود و ديگر نمي توانست به منبرش ادامه دهد. اما اين قصه هنوز ادامه داشت، زيرا نه رسول ترك آرام مي شد و نه آن مؤمنين و روزه دارهاي باصفا از گريه و توسل دست برمي داشتند. بالاخره غروب شد و وقت افطا رسيد اما همچنان گريه و زاري
ادامه داشت. ساعتي از مغرب هم گذشت ولي باز هم كسي نمي توانست مجلس را خاتمه دهد. دوباره ساعتي ديگر گذشت و باز هم ساعتي ديگر و عاقبت آن استغفارها و توسل ها و مناجاتها و روضه خواندنها سه چهار ساعت بعد از مغرب به پايان رسيد و در نزديكيهاي نيمه شب شروع به افطاري دادن به جمعيت نمودند! كه خدا همه ي آنها را غريق رحمت كند [1] .
پاورقي
[1] اين مطلب با توجه به خاطرات و صحبتهاي آقاي حاج ناصر افشار نوشته شده است. بنابر گفتههاي آقاي افشار حاج رسول بر گردن او حق پدري دارد زيرا که او در سنين کودکي پدرش را از دست ميدهد و از آن به بعد او و خانوادهاش از کمکها و مواظبتهاي حاج رسول بهرهمند بودهاند.
لازم به ذکر است که راهنماييهاي آقا افشار در شناسايي بعضي از دوستان و رفقاي رسول ترک مفيد و مؤثر بوده است که مناسب است در همين جا تشکرم را نسبت به ايشان ابراز دارم. و البته عزيزان ديگري نيز راهنماييها و کمکهاي خالصانهي بسيار مؤثر و پرفايدهاي داشتهاند که انشاءالله همهي بزرگوارانيکه هر يک به نوعي در شکل گرفتن اين کتاب نقش و سهمي داشتهاند اجر و پاداشش را از آقا اباعبدالله الحسين عليهالسلام خواهند گرفت.