بازگشت

موضع خلفا


پيامبر از دنيا رحلت فرمود و سفارش منصوص او در خلافت علي عليه السلام علنا ناديده


گرفته شد. طراحان سياست بعدي چنان وانمود كردند كه رسول خدا (ص) در امر خلافت خود نظر صريحي نداده و امر را به خود مردم واگذار كرده است و با جنجالي كه به راه انداخته بودند قدرت انديشيدن و حق اظهار نظر را از مردم گرفتند.

بند و بستهاي پشت پرده علني تر گشته و امر انتخاب خليفه به تعارف كشانده شد تا سرانجام ابوبكر به تعارف عمر، در عين آگاهي از غصب خلافت جامه آن را بر تن كرد. اما والله لقد تقمصها ابن ابي قحافه- و هو يعلم ان محلي منها محل القطب من الرحي... [1] .

و او پس از سه سال خلافت امر اداره بعدي امور مسلمين را، گويند طي سفارش شفاهي به عمر واگذار كرد و بدين سان بر راي اجماع كه از آن در عصر ابوبكر شديدا دفاع مي شد خط بطلان كشيد و او را حدود ده سال بر جان و مال مسلمين سروري داد.

موضع دومي در برابر حكومت موضعي سختگيرانه بود و سعي داشت مقررات دين را دقيقا بمرحله اجرا گذارد با اين اضافه كه او خود قانونگزار و رسول خدا را هم قانونگزاري ديگر و هم رتبه خود مي دانست و بهمين علت به آساني حلال را حرام و حرام را حلال مي كرد و فتوا مي داد اين سخن معروف عمر متعتان محللتان في زمن رسول الله و انا احرمهما شاهد خوبي براي اثبات آن طرز فكر است.


پاورقي

[1] خطبه 3 نهج‏البلاغه- معروف به خطبه شقشقيه.