بازگشت

تارك زيارت كربلا


هارون بن خارجه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه:

قال سئلته عمّن تَرَكَ زيارَة الحسين مِن غَيرِ مِلّة، فقال هذا الرّجل مِن اهل النّار.

هارون مي گويد: سؤال كردم از امام صادق عليه السلام از كسي كه ترك كرده است زيارت حسين عليه السلام را، حضرت فرمود: او از اهل جهنّم است.

و در روايت ديگري ميباشد كه، شخصي عرض كرد به امام صادق عليه السلام يابن رَسُول اللّه ما تَقُول فيمَن تَرَكَ زيارة الحسين عليه السلام و هو يقدرُ علي ذلك، قال: عليه السلام اَقول انَّه قَد عقّ رسول اللّه و عقّنا و استَخَفّ بامر هوله و مَن زارَه كان اللّه له من وراء حوائجه و كفي ما اهمّه امر دنيا و انَّه تعالي ليجلب الرّزّق علي العبد و يخلف عليه ما انفق يغفر ذنوبه خميسن سنة و يرجع الي اهله و ما عليه وزرٌ و لا خطيئته الّا و قد محيت ذنوبه من صحيفته و يجعل له بكل درهم انفقه عشر آلاف درهم و ذخّر ذلك فاذا حشر قيل له، لك عشرة آلاف درهم و انّ اللّه نظر لك و ذخّرها لك. [1] .

ترجمه: كسي از محضر امام صادق عليه السلام سؤال كرد يا بن رسول اللّه (ص) چه مي گوئي! در مورد كسي كه ترك ميكند زيارت قبر امام حسين عليه السلام را در حالي كه مي تواند به زيارت كربلا و قبر شريف آن حضرت برود؟

حضرت فرمود: مي گويم آن شخص نسبت به رسول خدا و ما اهل بيت عاق شده است و سبك شمرده دستور ما را. هر كس زيارت كند قبر جدّم حسين عليه السلام را خداوند حوائجش را برآورده مي سازد، و كفايت مي كند مهمترين مسائل دنيوي اش را، و روزي او را افزون مي كند، و انفاق مي كند، و مي آمرزد گناهانش را پنجاه سال، و ثوابش به خودش و اهل او بر مي گردد، و هيچ وزر و گناهي از او نمي ماند مگر آنكه احاطه مي كند خداوند گناهانش را در نامه اعمالش و خداوند براي هر درهمي كه در راه كربلا انفاق كرده ده هزار درهم براي او ذخيره مي سازد، پس زماني كه محشور مي شود به او گفته مي شود كه براي تو ده هزار درهم مي باشد كه خداوند به تو عطاء فرموده است و براي تو ذخيره گردانيده است.

(دزدي با نام امام حسين عليه السلام)

از مرحوم سيد احمد بهبهاني نقل شده: در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامي در بازار زينبيه، دكاني داشت كه مهر و تسبيح مي ساخت و مي فروخت. معروف بود كه حاجي تربت مخصوصي دارد و مثقالي يك اشرفي مي فروشد.

روزي در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائري را دزدي زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مي گفت: يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم؟

حاج حسن مزبور حاضر متأثر شد و با همين حال تأثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مي كرد.

شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مي برد به آقا گفت: از حال زائرت كه خبر داري؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.

امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم؟

اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفي كنم.

حاجي گفت: مگر من چه دزدي كردم؟

حضرت فرمود: دزدي تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مي فروشي و پول مي گيري. اگر مال من است چرا در برابرش پول مي گيري و اگر مال توست، چرا به نام من مي دهي؟

عرض كرد: آقا جان! از اين كار توبه كردم و به جبران مي پردازم.

امام حسين عليه السلام فرمود:

پس من هم دزد را به تو نشان مي دهم. دزد پول زائر، گدايي است كه برهنه مي شود و نزديك سقاخانه مي نشيند و با اين وضعيت گدايي مي كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده.

حاجي از خواب بيدار مي شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مي شود، دزد را در همان محلي كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.

حاجي فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم. گداي دزد هر چه فرياد مي زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مي گويد، كسي حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجي خواب خود را تعريف كرد و زير پاي گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.

بعد به مردم گفت: بياييد دزد ديگري را نشان شما دهم، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت: اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشي را ترك كرد و با دست فروشي امرار معاش ‍ مي كرد. [2] .


پاورقي

[1] وسائل الشّيعه - کامل الزّيارة ص 253.

[2] الوقايع و الحوادث: ج 3، ص 334 و حکاياتي از عنايات حسيني: ص 34.