بازگشت

غبار كربلا مانع آتش


فاضل كامل سيّد الواعظين مرحوم سيّد محمود امامي اصفهاني (رحمة اللّه عليه) نقل نموده اند:

يكي از خلفاي بني مروان اولاد دار نمي شد به مقتضاي عقيده فاسد خود نذر كرد كه اگر خدا پسري به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهاي حضرت سيّدالشهداء عليه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند.

اتفاقا بعد از مدّتي خداوند پسري به او عطاء مي نمايد، تا اينكه بزرگ ميشود و به او وصيّت مي كند كه بايد بروي سر راه زوّارهاي حسين عليه السلام و آنها را به قتل برساني.

پسر شبي در خواب ديد قيامت است و ملائكه غلاض و شداد جمعي را مي برند بسوي جهنّم، تا يك شخص را آوردند بكشند بسوي آتش، رسول خدا (ص) به ملائك فرمود: اگر چه اين مرد گناه كار است ليكن شما نمي توانيد او را به جهنّم ببريد زيرا روزي به زمين كربلا مي گذشت غباري از آن زمين بر بدن او نشسته است.

عرض كردند: غبار را از او مي شوئيم، حضرت فرمود: غبار را ميشوئيد امّا چشم او كه به بقعه و بارگاه فرزندم حسين عليه السلام افتاده نمي شود كه بشوئيد. پس ملائكه عذاب او را رها كردند و ملائكه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. آن پسر از خواب بيدار شد و از قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زيارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش ‍ مي كرد. [1] .


پاورقي

[1] ثمرات الحيوة. کرامات الحسينيه ج 1 ص 202.