بازگشت

شب عاشورا


شب عاشوراست.

و... لحظه ها آبستن حوادثي كه صبح فردا به وقوع خواهد پيوست. شب، ابهام دارد، ياران امام، در اين شب قدر، به باارزش ترين كارها مي پردازند. شب در حال پايان گرفتن و جان دادن است.

مگر نه اينكه «پايان شب سيه سفيد است»؟

مگر نه اينكه از دل ظلمت ظلم، درخشش عدل بيرون مي جهد و دامن سفيد فلق، گسترده مي شود و تيغ سحر، خيمه ي سياه شب را مي درد و «فجر»، انفجاري ناگهاني از نور پديد مي آورد؟ و اين فجر، پيش درآمد «روز روشن» است، فجري كه «پس از سلطه ي قاهر تاريكي و سكون شب، اشعه ي بااقتدار خورشيدش، پرده هاي تاريك را پي درپي مي شكافد و سرچشمه ي نور را از ميان افق منفجر مي كند و بندهايي كه بر حركت و حيات زده شده باز مي كند و خفتگان را برمي انگيزد و سراسر زندگي را دگرگون




مي كند» [1] كه «شب»، پايدار و ماندني نيست، به پايان مي رسد، شب همچون كفي است بر چهره ي لحظه هايي كه در «بستر زمان» جاريست و كف از ميان مي رود و نابود مي شود و آنچه سودبخش است و مردم را فايده مي بخشد، باقي است و ماندگار. [2] .

بامداد ظفر، هميشه از پي شام تيره ي مشكلات مي دمد.

جوانه ي پيروزي، همواره بر پيكر ابتلائات مي رويد.

و طراوت بهاري، پس از زمهرير سرد زمستان، بر چهره ي طبيعت مي شكفد و... «ميلاد»، فصل خجسته اي است كه پس از دشواريهاي طاقت فرسا، رخ مي دهد.

فجر و فلق، هميشه خود را از شكم تاريكي به سينه ي افق مي زنند. و «حيات»، از مرگ پديدار مي گردد و خدا، زنده را از مرده بيرون مي آورد [3] و روز را از شب. [4] .

و در پايان شب- شب عاشورا- «صبح» در حالي كه در جاده اي از «شب» حركت مي كند، آرام آرام نزديك مي شود.

و اينك دميدن فلق و انفجار فجر.

و اينك «صبح عاشورا»!

بي جهت نيست كه امام صادق (عليه السلام) سوره ي «فجر» را «سوره ي حسين» مي نامد و به خواندنش در نمازهاي واجب و مستحب، سفارش مي كند. [5] .

چرا كه در اين دوران اختناق ظلم و خفقان سياه حاكم بر سرنوشت امت كه


شب بيداد و تاريكي طغيان، تيره تر از هر وقت ديگر، همه جا را در كام خود گرفته و چشمه هاي نور را خشكانده است، انفجاري از نور لازم است تا بر «طور» انديشه ها تجلي كند و «موسي خواهان» را بيدار سازد، بارقه اش در دل دشمن ترس ريزد و در دل دوست، اميد بيافريند، خفته ها را بيدار سازد و به هوش آرد و شب را تا پشت دروازه هاي شهر بتاراند... قيام حسين (عليه السلام)، فجري است كه پايان سلطه ي سياه شب شوم كفر را كه در نقاب اسلام، رخ مي نماياند، اعلام مي كند، سپيده ي صبح مي دمد، سپيده ي آشنا، كه اين گروه شب زنده دار، بارها قبل از فجر، بيدار بوده اند و دميدن «صبح» را ديده اند.

بامداد عاشوراست. ياران امام، رو به كعبه، نماز صبح مي گزارند و دست دعا به سوي آسمان... با چشماني كه اشك شوق، ميان دو پلك آنان مي غلتد و بر گونه ها مي افتد، شوق از سعادت بزرگ و والايي كه نصيبشان خواهد شد، سعادتي كه رسيدن به بلندترين قله ي اوج بشري است و تبلور جوهر ناشناخته ي انسان «مرگ در راه خدا» و... «شهادت».

حسين بن علي (عليهماالسلام) پس از نماز صبح، يارانش را آماده ي نبرد مي كند.

همراه او سي ودو سواره و چهل پياده هستند. «زهير بن قين» را فرمانده جناح راست نيروها قرار مي دهد و «حبيب بن مظاهر» را هم، به فرماندهي جناح چپ مي گمارد.

پرچم را هم به برادرش عباس مي سپارد.

در حالي كه خيمه ها را پشت سر خويش قرار داده اند، آرايش نيرو مي دهند، در پشت خيمه ها هم كانالي كنده اند و در آن، هيزم و ني ريخته اند.

امام دستور مي دهد كه آن هيمه ها و ني ها را آتش بزنند تا دشمن از پشت سر حمله نكند. [6] .



پاورقي

[1] آيت‏اللَّه طالقاني رحمه‏اللَّه، پرتوي از قرآن، سوره‏ي فجر.

[2] (... فَاَماَّ الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَاَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْکُثُ فِي الْاَرْضِ...)، (رعد/ 17).

[3] (... يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ...)، (انعام/ 95).

[4] (وَآيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ...)، (يس/ 37).

[5] تفسير برهان، ج 4، ص 456.

[6] ارشاد مفيد (ترجمه)، ج 2، ص 98.