بازگشت

نظريات جنبشهاي اجتماعي


يكي از موضوعات بسيار مهم و اساسي در مباحث مربوط به جنبشهاي اجتماعي، توجه به نظريات و ديدگاه هاست. در يك تقسيم بندي كلي، نظريات جنبشهاي اجتماعي در دو رشته روانشناسي و جامعه شناسي جاي مي گيرند و از ميان نظريات جامعه شناسان مي توان به نظريات چالمرز جانسون، جيمز ديويس و چارلز تيلي، نيل اسملر و آلن تورن اشاره كرد كه در ذيل، برخي از نظريات بيان مي شود:

«چارلز تيلي در كتاب «از بسيج تا انقلاب [1] توجه خاص خود را بر اين موضوع متمركز مي سازد و در تحليل فرايندهاي دگرگوني انقلابي كه معرف جنبشهاي اجتماعي است، مي كوشد. بنابراين او چهار جزء اصلي رفتار و كنش جمعي را - عملي كه براي اعتراض به نظم اجتماعي موجود يا كوشش براي سرنگوني آن صورت مي گيرد - مشخص مي كند:

1- سازمان گروه يا گروه هاي درگير، جنبشهاي اعتراضي تا اندازه زيادي سازمان يافته، از شكل گيري خود به خودي جماعتها تا گروه هاي انقلابي بسيار منضبط، متغيرند.

2- بسيج، شامل شيوه هايي است كه به وسيله آنها يك گروه، كنترل منابع كافي را براي امكانپذير ساختن عمل جمعي به دست مي آورد. اين گونه منابع ممكن است شامل ذخاير كالاهاي مادي، حمايت سياسي يا سلاحها و تجهيزات نظامي باشد.

3- منابع مشترك، كساني كه در عمل جمعي شركت دارند سود و زياني را كه انتظار دارند از طريق سياستها يا تاكتيكهايشان به دست مي آورند. برخي منافع مشترك همواره اساس بسيج براي عمل جمعي را تشكيل مي دهند.».

4- فرصت، گاهي حوادثي كاملا اتفاقي رخ مي دهد كه فرصتهايي براي دنبال كردن هدفهايي انقلابي فراهم مي آورد. بسياري از گونه هاي عمل جمعي، از جمله انقلاب از اين گونه رويدادهاي اتفاقي كاملا تاثير مي پذيرند.

به نظر چارلز تيلي، جنبشهاي اجتماعي معمولا به عنوان وسيله بسيج منابع گروهي هنگامي پديد مي آيد كه يا مردم هيچگونه وسايل نهادينه شده اي براي بيان خواسته هاي خود ندارند و يا نيازهايشان مستقيما توسط مقامات دولتي سركوب مي شود.

نظريه «بسيج منابع» [2] تيلي بيانگر يكي از دقيقترين كوششها در تحليل كنش جمعي و جنبشهاي اجتماعي است. مسائل چگونگي سازماندهي جنبشهاي اجتماعي، منابعي كه آنها مي توانند بسيج كنند و رابطه ميان گروه هايي كه براي قدرت مبارزه مي كنند، همگي جنبه هاي مهمي از شرايط دگرگوني انقلابي هستند.» [3] .

نظريه شرايط پيدايش جنبشهاي اجتماعي نيل اسملسر به مطالعه مراحل و شرايط منشأ عمل جمعي بطور كلي و جنبشهاي اجتماعي بطور خاص مي پردازد كه آنها را مي توان به قرار ذيل فهرست كرد:

1- «شرايط مساعد ساختاري» [4] به اين معنا كه ساختار جامعه بايد به صورتي باشد كه يك نوع رفتار جمعي و در نهايت جنبش اجتماعي را ايجاد كند. زمينه ساختاري از سويي ديگر به شرايط كلي اجتماعي اطلاق مي شود كه مشوق يا مانع تشكيل انواع مختلف جنبشهاي اجتماعي است. شرايط اجتماعي زمينه مساعدي را براي توسعه برخي از انواع جنبشهاي اجتماعي فراهم مي كند.

2- «فشار ساختاري» [5] : وقتي جامعه اي تحت فشار قرار مي گيرد، مردم غالبا ترغيب مي شوند كه دور هم جمع شوند تا راه حل قابل قبولي براي دفع اين فشار پيدا كنند. فشار ساختاري به تنشهايي اطلاق مي شود كه باعث ايجاد منافع متعارض در درون جامعه مي گردد. اين گونه فشارها در شكل نگراني درباره آينده، اضطرابها، ابهامات، و يا برخورد مستقيم هدفها ابراز مي شوند. منابع فشارها امكان دارد كلي و يا ويژه موقعيتهاي معيني باشند.

3- «رشد عقايد تعميم يافته و باور همگاني شده» [6] : قبل از اينكه راه حلي دستجمعي براي يك مسأله پيدا شود، نخست بايد همگان باور پيدا كنند كه مسأله اي وجود دارد؛ بدين سان كه مسأله بايد تشخيص داده شود. عقايدي راجع به آن شكل گيرد و سرانجام، راه حلهايي براي آن مطرح گردد. مردم بايد در سطح وسيعي درباره شرايط اجتماعي، شناخت مسايل، موضعگيري در برابر آنها و راه حل آنها عقايد مشتركي داشته باشند. جنبشهاي اجتماعي تحت تاثير ايدئولوژيهاي معيني شكل مي گيرند كه نارضاييها را متبلور ساخته، راه هاي عملي رفع آنها را نيز نشان مي دهند.

4- «عوامل برانگيزنده و شتاب دهنده» [7] : براي اينكه رفتاري جمعي پديدار شود، نخست بايد رويداد مهمي، افراد را به واكنش جمعي برانگيزاند و لذا براي ايجاد جنبش بايد حادثه اي رخ دهد. عوامل برانگيزنده، نظريات مردم را كه هميشه درباره شرايط ناگوار زندگي داشته اند، تأييد مي كند. حوادث در واقع موجب مي شود كساني كه در جنبش شركت مي كنند مستقيما وارد عمل شوند.

5- «بسيج مردم به عمل جمعي و اقدام» [8] : پس از وقوع رويداد تحريك آميز به عنوان چاشني انفجار، جمعي به سازماندهي خود براي عمل دستجمعي مي پردازند و لذا براي ظهور جنبش اجتماعي به يك گروه هماهنگ نياز است كه براي عمل بسيج شده باشد. براي اينكه جنبش ايجاد شود فقط عوامل چهارگانه قبل كافي نيست بلكه براي ايجاد جنبش بايد مردم تشكل يابند. سازمان اوليه كافي است ابتدايي و خام باشد.

در چنين شرايطي اگر فردي رهبري جنبش را به عهده گيرد و مردم را به تشكل و فعاليت تشويق كند، جنبش جان مي گيرد.

6-«عملكرد نظارت اجتماعي (اهرمهاي كنترل جامعه)» [9] سرانجام چگونگي پيدايش و توسعه جنبش اجتماعي بشدت از عملكرد كنترل اجتماعي كاملا تاثير مي پذيرد. مقامات حاكم امكان دارد با مداخله و تعديل زمينه ساختاري و فشار، كه انگيزه ظهور جنبش را ايجاد كرده است، به جنبش پاسخ دهند. جنبه مهم ديگر كنترل اجتماعي واكنش پليس يا نيروهاي مسلح است. چگونگي هدايت و كنترل اجتماعي توسط نخبگان جامعه مشخص مي كند كه آيا جنبشي كه شروع شده تداوم يابد و يا چگونه موفق خواهد شد. اگر قدرتمندان جامعه مصمم به مقابله باشند و پليس منظم و كارآ و كنترل اجتماعي دقيق و نظارت بر رسانه ها همه جانبه باشد، جنبش در نطفه خفه خواهد شد ولي در غير اين صورت جنبش امكان دارد شكل ديگري به خود بگيرد. امكان دارد نظام سياسي از روي ضعف و بي كفايتي به جنبش امتيازاتي دهد تا آن را فرونشانده، بخواباند. در هر صورت در مرحله نهايي، چگونگي هدايت كنترل اجتماعي، عامل تعيين كننده به راه افتادن و تداوم و يا عدم تداوم جنبش به شمار مي رود [10] .

مدل اسملسر، براي تحليل مراحل متوالي پيدايش و توسعه جنبشهاي اجتماعي سودمند است. به نظر اسملسر، مي توان هر يك از مراحل متوالي را به عنوان «ارزش افزون شونده [11] «براي نتيجه كلي در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط، وقوع مراحل بعدي است. [12] .


پاورقي

[1] From Mobilization to Revolution.

[2] Resource Mobilization.

[3] کيدينز، 665 - 663: 1373.

[4] Structural Conduciveness.

[5] Structural Strain.

[6] Groth and Spread of Generalized Bliefs.

[7] Preciptating Factors.

[8] Mobilization for Action.

[9] Operation of Social Control.

[10] Smelser, 1968:12 _ 22.

[11] Adding Value.

[12] لازم به يادآوري است که با توجه به اختصار مطالب در اين مقاله به برخي از نظريات اشاره شده، تفصيل نظريات را مي‏توان در منابع مهمي که در فهرست منابع آورده شده است، جستجو کرد.