بازگشت

ضرورت و اهميت موضوع تحقيق


پس از بيان دو نكته مهم (تعريف و ويژگيهاي جنبشهاي اجتماعي) لازم است به ابعاد گوناگون ضرورت و اهميت آن اشاره گردد و از آن ميان، مي توان به جنبه هاي سياسي و اجتماعي اين پديده پرداخت. در ابتدا بهتر اين است كه ابعدا سياسي جنبشهاي اجتماعي بررسي، و سپس به صورت مفصل به ابعاد اجتماعي و اهميت آن پرداخته گردد.

«در تحليل كنش و عمل سياسي - يعني مبارزه براي قدرت - لازم است به فعاليتهاي گروه هاي اجتماعي توجه شود و نه به اعمال افراد هر چند امكان دارد گاهي لازم باشد كه نفوذ افراد بخصوص را در بررسي وضعيتهاي خاص محاسبه كرد. يكي از مراحل مهم در اين بررسي و تحليل، تشخيص شيوه هاي گوناگون گروه هاي اجتماعي در پرداختن به سياست و ماهيت اين گروه هاست و طبيعي است كه اين گوناگوني و تنوع بسيار زياد است و از اعتراضهاي پراكنده، اغتشاش و شورش و كودتا تا فعاليتهاي به هم پيوسته تر احزاب سياسي سازمان يافته، گروه هاي فشار يا افسران نظامي، سياسي شده را در برمي گيرد. بنابراين اين پديده ها را مي توان در دو مقوله وسيع تحت عنوان جنبشهاي اجتماعي و احزاب سياسي جاي داد كه از اين زاويه مي توان به اهميت جنبه ها و نقش سياسي جنبشهاي اجتماعي در رابطه با شيوه مبارزه در جهت موضوع قدرت در نظام اجتماعي پي برد» [1] .

براي بررسي ضرورت و اهميت بررسي جنبشهاي اجتماعي از زاويه جامعه شناسي مناسب است مقدماتي به قرار ذيل به صورت مختصر مطرح شود:

جامعه شناسي را مي توان از زواياي چهارگانه تقسيم بندي كرد كه عبارتند از: روش، قلمرو و حدود، هدف و موضوع. با توجه به معيار موضوع، مي توان انواع گوناگون جامعه شناسي را فهرست كرد كه يكي از آنها بررسي تغييرات اجتماعي [2] است. هر گونه دگرگوني در ساخت اجتماعي يا نهاديهاي اجتماعي و يا روابط ميان نهادهاي اجتماعي را مي توان تغييرات اجتماعي تعريف كرد. [3] البته همزمان با بحث تغييرات، موضوع توسعه نيز مطرح مي شود كه تحت عنوان جامعه شناسي توسعه بررسي مي گردد. با توجه به عنصر زمان، ملاحظه مي شود كه جوامع بشري در طول تاريخ به صورت يكسان و ثابتي نبوده اند و هميشه به گونه هاي مختلف با موضوع تغييرات اجتماعي روبرو شده اند كه اين تغييرات مي تواند جنبه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي نيز داشته باشد. آنچه مورد نظر اين تحقيق است توجه به تغييرات اجتماعي است «در تجزيه و تحليل تغييرات اجتماعي از سه اصطلاح مهم سخن به ميان مي آيد:

1- عوامل تغييرات كه در واقع عنصري از وضعيت خاص است كه به علت موجوديتش يا به وسيله عملي كه انجام مي دهد، تغييري را موجب مي شود و يا به وجود مي آورد؛ مثل ورود تكنولوژي در كارخانه و يا تاسيس كارخانه در محيط روستايي و يا وجود اصلاحات ارضي در جامعه روستايي كه هر كدام يك مثال از عوامل تغيير تلقي مي شوند.

2- شرايط تغييرات اجتماعي كه منظور عناصري مناسب يا نامناسب هستند كه اثر يا تاثيرات يك يا چند عالم تغيير را فعالتر يا كندتر، شديدتر يا ضعيفتر مي كنند، مثلا سنديكا به عنوان شرايط تغييرات كه به واسطه ورود تكنولوژي در كارخانه ايجاد مي شود، ملاحظه مي گردد و يا نوع كشاورزي و يا وضع زندگي خانوار روستايي شرايط تغييرات براي تاسيس كارخانه و يا اصلاحات ارضي در جامع روستايي تلقي مي شوند.

3- كارگزاران تغييرات اجتماعي كه عبارتند از: اشخاص، گروه ها و يا انجمنهايي كه تغيير را وارد مي كنند، از آن استقبال مي كنند يا با آن مخالفت مي ورزند.

با اين توضيحات دريافته مي شود كه جنبشهاي اجتماعي و احزاب سياسي (و يا گروه هاي فشار) دو نوع كلي از انواع اساسي كارگزاران تغييرات در جامعه هستند [4] .

با توجه به تعريف جنبش اجتماعي، كه قبلا اشاره شد، جنبش اجتماعي سرانجام سعي در مخالفت و يا موافقت با تغييرات اجتماعي خواهد داشت و اساس وجود آن به ماهيت تغييرات اجتماعي بستگي دارد.


پاورقي

[1] باتمور، 56: 1368.

[2] Social Chenge.

[3] باتمور، 339: 1355.

[4] گي‏روشه، 30 - 28: 1366.