بازگشت

عبدالله بن مسلم


با به شهادت رسيدن علي اكبر، اولين نفري كه از خاندان عقيل پا به ميدان نبرد گذارد عبدالله بن مسلم بن عقيل بود كه از جهتي نواده اميرمؤمنان(ع) نيز بوده است. [1] .

وي در حين حمله به دشمن رجز مي خواند و خود را چنين معرفي مي كرد:

امروز پدرم مسلم را ملاقات خواهم كرد و با آن گروهي كه بر دين پيامبر از دنيا رفته، آنها همانند گروهي كه مشهور به دروغ هستند نباشند بلكه از خوبان و داراي نسب كريمند.

عبدالله مردانه جنگيد و در سه نوبت حمله اي كه به دشمن كرد نود و هشت نفر را به هلاكت رساند. شيخ مفيد روايت كرده كه عمرو بن صبيح تيري به سوي عبدالله انداخت، عبدالله دست جلوي پيشاني گرفت كه تير آمد و كف دستش را بر پيشانيش دوخت عبدالله نتوانست دست خود را حركت دهد، اينجا بود كه جنايت پيشه ديگري نيزه اي در قلبش فرود آورده او را شهيد كرد. [2] .

و در بين مورّخان اختلاف است كه قاتل عبدالله بن مسلم بن عقيل چه كسي مي باشد از حميد بن مسلم نقل شده كه قاتل عبدالله، عمرو بن صبيح بوده كه يك تير را بر پيشاني وي زده و با تير دوم قلبش را نشانه رفته و شكافته است. [3] ابن شهر آشوب گويد عمرو بن صبيح و اسد بن مالك، عبدالله را كشته اند. [4] علامه مقرم، كشته شدن عبدالله را به يزيد بن الرقاد و يك نفر ديگر نسبت داده است [5] و خلاصه قاتل عبدالله هر جنايتكاري مي خواهد باشد، اين مهم نيست بلكه مهم آنست كه شجاعت و پايمردي عبدالله بن مسلم را از مجموع اين گفتارها به دست آوريم و اين مسئله بوضوح روشن است زيرا رزمنده اي كه از لشكر امام حسين وارد ميدان گردد و تعداد نود و هشت نفر از سپاه دشمن را به هلاكت برساند، مسئله اي غير قابل تحمل براي عمر بن سعد بود، از اينرو به جاي جنگ تن به تن از دور مغز و قلب عبدالله را نشانه گرفته و وجود نازنينش را از پاي در مي آورند.

آخرين گفتار عبدالله بن مسلم:

و سرانجام عبدالله با شكافته شدن قلب نازنينش در حاليكه دستش به پيشانيش دوخته شده بود، اين جملات را در آخرين لحظات بر زبان جاري ساخت. خدايا اين گروه ما را كم به حساب آوردند و ما را خوار كردند، خدايا آنان را بكش همانگونه كه ما را كشتند. [6] .


پاورقي

[1] مادر عبدالله رقيه دختر اميرمؤمنان بوده است. فتوح اعثم کوفي، ج5، ص203.

[2] ارشاد، ص223.

[3] ابصار العين، ص90.

[4] مناقب آل ابي طالب، ج4، ص105.

[5] مقتل الحسين، ص262.

[6] حياة الامام الحسين قرشي، ج3، ص251.