بازگشت

مفهوم آسيب شناسي در حوزه باورهاي ديني


از آنجا كه اين اصطلاح در حوزه مباحث ديني واژه اي جديد است، بنا براين ممكن است مفاهيم مختلفي را در اذهان تداعي كند. از اين رو، لازم است ابتدا درباره مفهوم آن مختصري توضيح داده شود تا تصويري صحيح از آن به دست آيد.

«آسيب شناسي» اصطلاحي است كه در علوم پزشكي، روانشناسي و جامعه شناسي بيشر رايج، و در واقع، ترجمه اصطلاح «پاتولوژي» [1] به معناي «شناخت علل و عوامل آسيب و درد» است و ريشه يوناني دارد. [2] .

گستردگي مفهوم اين واژه سبب شده است تا آن را به تناسب خود در ساير علوم تجربي و انساني از جمله حوزه انديشه ديني به كار گيرند.

پيداست كه «آسيب شناسي ديني» مقدم به احيا كردن آن است؛ چنان كه هر ساختن بدون شناختن، تير در تاريكي افكندن است. آن كس كه مي خواهد دين را احيا كند، بايد اول آسيب و آفتهايي را كه به آن رسيده است بشناسد؛ مانند طبيبي كه براي درمان بيمار، ابتدا براي تشخيص آسيب و بيماري او مي كوشد و سپس در مقام معالجه برمي آيد.

«آسيب باورهاي ديني» دو گونه است:

1- آسيبهاي ايجابي (آنچه از اسلام نيست اما در ميان مسلمانان رواج دارد.) 2- آسيبهاي سلبي (آنچه در اسلام بوده اما متروك شده است.).

بنا براين، منظور از «آسيب شناسي باورهاي ديني» اعم از جنبه ايجابي و سلبي آن، در فرايند تعريف فوق چنين است:

1- شناخت علل و عوامل آسيب پذيري معتقدات ديني، كه بر عهده علم روانشناسي اجتماعي است.

2- شناخت علل و عوامل آسيب رسان به باورهاي ديني، كه بر عهده جامعه شناسي معرفتي قرار دارد و بحث ما نيز درباره همين قسم اخير خواهد بود.


پاورقي

[1] patalogy.

[2] فرهنگ اصطلاحات علمي - اجتماعي، محمد آراسته خو، ص 41.