بازگشت

رفتار نامناسب حاكمان اموي با ايرانيان


عامل ديگري كه شايد در جذب و كشش ايرانيان به علويان بي تاثير نبود، رفتار ناهنجار و غير اسلامي و انساني حاكمان قريش و بويژه امويان بوده است زيرا هر قدر آنان نسبت به موالي يعني مسلمانان غير عرب تبعيض بيشتري اعمال مي كردند و موالي را از حقوق اجتماعي بيشتر محروم مي ساختند و شيوه تحقيرآميزي نسبت به آنان به عمل مي آوردند، شدت عمل و سختگيري و ستم بيشتري را نسبت به خاندان پيامبر و علويان به كار مي بردند. همبستگي دو گروه مورد ستم امويان، يعني موالي و علويان افزون مي گشت؛ به گونه اي كه رفتار خشونت بار امويان با فرزندزادگان پيامبر در فاجعه كربلا عامل مؤثري در تقويت تشيع گرديد.

با روي كار آمدن تيره دوم امويان، يعني آل مروان و خليفه قدرتمند آن عبدالملك و حاكم خونريز و ستمگرش حجاج - در شرق سرزمينهاي اسلامي - خشونت به منتها درجه خود رسيد و بسياري از مردم تنها به اتهام شيعه بودن از دم تيغ گذرانده شدند. حجاج در دوران 20 ساله حكومتش در كوفه، شيعيان و طرفداران خاندان پيامبر را چون دانه هايي كه به وسيله مرغان چيده شود انتخاب كرده با خشونت به قتل ميرساند؛ اما عبدالملك كه در واقعه كربلا و پس از آن، سقوط آل ابي سفيان را شاهد بود، تنها خاندان پيامبر را از اين خشونت معاف مي داشت و به حجاج نوشت مرا از خون خاندان ابي طالب بر كنار بدار كه از وقتي خاندان حرب، خون اين خاندان را بريختند ملك از ايشان دور شد و به گفته مسعودي، «حجاج نيز از بيم زوال ملك بني اميه نه از بيم خداي - عزوجل - از خون طالبيان اجتناب ميكرد.» [1] .


پاورقي

[1] مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 172.