بازگشت

ايرانيان در حكومت علي


پس از گذشت زمان اندكي از آشنايي ايرانيان با اسلام، دوستي اهل بيت پيامبر (ص) در دل ايرانيان نشست و كشش و جاذبه اي نسبت به خاندان پيامبر و علويان در «موالي» (ايرانيان مسلمان) ايجاد شد؛ زيرا علي (ع) در دوران خلافت پنجساله خويش و انتقال مركز خلافت به عراق در نزديكي پايتخت ايران نمونه كاملي از عدالت اسلام را به نمايش مي گذارد و با تفكر برتري طلبانه قريش به مخالفت برمي خيزد و بر خلاف حاكميت پيش از خود، ايرانيان را با اعراب برابر قرار مي دهد.

آن حضرت همچنين در مقابل تفكر برتري طلبانه و اشرافيت قبيله اي سران و رؤساي قبايل كوفه چون اشعث بن قيس كندي از موالي دفاع مي كند.

استاد مطهري به نقل از سفينة البحار در ماده ولي چنين آورده است:... روز جمعه اي علي (ع) بر منبر خطبه ميخواند. اشعث بن قيس كندي كه از سرداران معروف عرب بود، آمد و گفت يا أميرالمؤمنين (ع) اين «سرخرويان» (يعني ايرانيان) جلوي روي تو بر ما غلبه كرده اند و تو جلوي اينها را نمي گيري سپس در حالي كه خشم گرفته بود گفت امروز من نشان خواهم داد كه عرب چكاره است.

علي (ع) فرمود: «اين شكم گنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت ميكنند و آن موالي (ايرانيان) روزهاي گرم به خاطر خدا فعاليت ميكنند و آنگاه از من ميخواهند كه آنها را طرد كنم تا از ستمكاران باشم. قسم به خدا همچنانكه در ابتدا شما ايرانيان را به خاطر اسلام با شمشير مي زديد، بعد ايرانيان شما را با شمشير به خاطر اسلام خواهند زد.»

در اينجا بر آن نيستيم كه شيوه و رفتار امام را، چه در دوران خلافت و چه پيش از آن، به تفصيل بيان كنيم. همينقدر به اشارتي بسنده ميكنيم تا تأثيرات رفتار امام را در موالي (ايرانيان مسلمان) كوفه و اطراف آن، كه رفتار امام را با خلفا و حكمرانان قبل و بعد از وي مقايسه مي كردند، بيان كنيم و تأثيراتي كه باعث گرايش ايرانيان به علي و خاندانش گرديده است تا حدودي به نكارش آوريم و بدانيم مردمي كه قبل از اسلام از تمدن و علم و دانش از اعراب بهره مندتر بودند و به جهت داشتن زمينه پيشين پس از اسلام نيز به تعبير ابن خلدون دانش را به دوراني بس دراز به خود اختصاص دادند نميتوانستند بين رفتار علي (ع) و سران قريش و معاويه و ديگر اشراف حاكم عرب فرق نگذارند و بي تمايل نسبت به علي (ع) و راه و روش او و خاندانش باشند.