بازگشت

حضرت رسول الله


براي اطلاع از وضع وراثتي - تربيتي حسين عليه السلام، لازم است درباره ي يك تن ديگر از اركان وراثتي تربيتي حسين عليه السلام - كه نقش مهمي در وراثت و تربيت او داشته سخن گوييم: در منزل علي عليه السلام و زهرا عليهاالسلام، پيوسته چهره ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را مشاهده مي كنيم كه در ترسيم خط مشي زندگي و تربيت نوزادان دخالت و در خصوص حسنين عليهماالسلام رفتار اعجاب آميزي داشته است. رفتار پيغمبر صلي الله عليه و آله و اظهار محبت هاي او بدان سان بود بوده كه حسنين عليهماالسلام از آغاز تولد تا كنون، «فرزندان رسول خدا صلي الله عليه و آله» خوانده شده اند. وي - طبق روايات - مي فرمود: فرزندان پيامبران از صلب خود آنان بوده و فرزندان من از صلب علي عليه السلام است. آنچه از پيغمبر صلي الله عليه و آله در اين باره رسيده، معمولا، در نوشته هاي پيشينيان از بعد مراحل معنوي امام، مورد تفسير و مطالعه قرار مي گرفته و توجهات خاصه رسول خدا صلي الله عليه و آله به حسنين عليهماالسلام بدين حساب توجيه مي شده كه حسنين عليهماالسلام داراي مقامات روحاني و ملكوتي بوده اند و از اين نظر بايد بدانها احترام گذاشت، و دوستشان داشت؛ ولي در اين مورد، از جهت طبيعي و تربيتي مسأله غفلت شده است. رفتار تربيتي پيامبر صلي الله عليه و آله كه از عاطفه ي طبيعي و احساس مسؤوليت اخلاقي و تربيتي سرچشمه مي گرفته در آن زمان نامأنوس جلوه مي كرده و نقل مجالس و محافل و مورد اعجاب بوده است؛ رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله كه حتي در عصر ما نيز ممكن است، فوق العاده و يا شايد نامتناسب با شأن شخصيتي مثل رسول اكرم صلي الله عليه و آله جلوه كند؛ در واقع، از عاليترين اصول روان شناسي پرورشي برخوردار بوده است. اكنون چند نمونه مي آوريم:

- «ابوهريره» روايت مي كند كه: رسول اكرم صلي الله عليه و آله زبان از دهان بيرون مي آورد، حسين كودك، سرخي زبان او را مي ديد و به سوي آن مي دويد. مردي كه حضور


داشت اين كار را كودكانه پنداشت و گفت براي كودك چنين حركتي مي كني؟ به خدا من فرزنداني دارم كه هنوز هيچ يك را نبوسيده ام. حضرت فرمود: آنكه مهر ندارد، بر او مهر روا نيست. [1] .

- حسنين عليهماالسلام در حالي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله به سجده رفته بود، بر پشت او سوار مي شدند؛ وي كه مي خواست از سجده برخيزد با كمال آرامش آنها را كنار خود مي نشانيد.

- يك روز پيغمبر صلي الله عليه و آله بر منبر سخن مي گفت، حسين عليه السلام را ديد كه پايش به جامه پيچيد و به زمين خورد؛ از منبر به زير آمد و وي را به برگرفت.

- حسين عليه السلام در كوچه با كودكان ديگر بازي مي كرد؛ پيغمبر صلي الله عليه و آله دستها را گشود كه او را بگيرد، طفل از او فرار مي كرد، پيغمبر صلي الله عليه و آله مي خنديد و او را دنبال مي كرد تا بالاخره او را مي گرفت و بوسيد و گفت: «حسين مني و انا من حسين.».

- حسنين عليهماالسلام در حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله به چاله بازي، مسابقه خط، اسب سواري، تيراندازي و مسابقه در نماز و در وضو و خطابه مي پرداختند و رسول اكرم صلي الله عليه و آله بدين وسيله، آنان را پرورش مي داد، وي به هنگام سخن، حسنين عليهماالسلام را برابر خود مي نشانيد و آنان را مخاطب قرار مي داد...

ما نمونه اين مطالب را در تواريخ مي خوانيم؛ ولي بدين معني كمتر توجه داريم كه رفتار پيغمبر صلي الله عليه و آله براي يك تربيت صحيح و متناسب با روحيه ي طفل، غير عادي نيست، گيرم كه هيچ يك از بزرگان عالم، حتي در عصر حاضر كه مسأله توجه به شخصيت كودك در هر كوي و برزن مورد بحث است، به فرزندان خردسال خود تا اين اندازه، آزادي نمي دهند و به شخصيت آنان حتي در هنگام ايراد خطابه و يا انجام مراسم مذهبي و يا تشريفات ديگر، تا اين حد احترام نمي گذارند.

آيا هيچ گاه منظره ي حسنين عليهماالسلام را در حال نماز كه بر دوش پيغمبر صلي الله عليه و آله سوار شده و يا وضع پيغمبر صلي الله عليه و آله را در حالي كه منبر را براي خاطر بچه ترك مي گويد و يا در كوچه به دنبال او مي دود مجسم كرده ايد و آنگاه با رفتار غيرانساني خودمان در


كوچك كردن بچه ها و پايمال كردن شخصيت و احترام فرزندان بيچاره، مقايسه نموده ايد؟

اثري كه رفتار مطابق اصول روانشناسي تربيتي، در بچه دارد، و تلقين همه جانبه ي شخصيت، مهر و عاطفه، احترام اجتماعي و امثال آن، همگي مورد توجه رسول اكرم صلي الله عليه و آله بوده و ما اگر به مسأله جنبه ي استثنايي نمي دهيم بايد از آن پيروي كنيم.

«رژه گال» مي گويد:

«اصل كلي كه در پرورش نوزادان پيروي مي شود آن است كه: در تربيت طفل، تكيه گاه خود را واقعيت شخص او قرار مي دهند نه آن وجود افسانه اي و كلي و مجرد..»

وي پس از نقل گفته ژان ژاك روسو كه: هر ذهني، صورت خاصي دارد و بايد آن را از روي اين صورت اداره كرد مي نويسد:

«طرفداران پرورش نو، به پيروي از روسو و پستالوزي معتقدند كه كودك بمانند نهالي است و هر نهالي براي آنكه رشد كند به زمين خاص و مقدار معيني نور و آب و سايه و آفتاب نيازمند است.» [2] .

وي در جاي ديگر از كتاب خود مي نويسد:

«در طي تربيت كودك، بايد به استعدادهاي شخصي او توجه داشت و با تكيه بر اين استعدادها، شيوه ي آموزش فردي را پيش گرفت. مقصود اين است كه در هر آن رغبتهاي كودك را دريابيم و تربيت او را با تحول او و با قانوني كه از وجود خود او برمي آيد، سازگار كنيم.» [3] .

شيوه ي تربيتي رسول اكرم صلي الله عليه و آله - چنانكه ملاحظه شد - همين بوده كه مطابق با شخصيت واقعي كودك بدو شخصيت بخشد و وي را پرورش دهد.

«... حسين عليه السلام از اول تولد، در دامان پيغمبر صلي الله عليه و آله پرورش يافته، در حالي كه نبوت وي به درجه ي كمال و پايه ي اعتدال رسيده بود. حسين عليه السلام مانند پارچه ي بلور، اشعه ي آفتاب نبوت را به خود جلب كرد و هر چند از نور نبوت بر او تافت، به نمايشي ديگر آن را جلوه داد. حسين عليه السلام، معني پيغمبر شد و ذاتيت او گرديد و وجدان و روحيات


پيغمبر را به وجود خود زنده نگهداشت.» [4] .

«پيغمبر صلي الله عليه و آله مكنونات قلبي خود را در روح بچه تلقين مي كرد بطوري كه طراوت بچگانه محفوظ باشد و هم معناي بزرگي را كه بدو تلقين مي كرد، جدي گيرد. پيغمبر، تن و روان و انديشه را با يك عمل مشترك، پرورش مي داد و رشد را بر همه ي قوا توزيع مي كرد.» [5] اين اسلوب، درست با آنچه «پستالوزي» مي نويسد مطابق است كه: «بايد قواي بدني، ادبي و عقلي طفل، با يك تربيت طبيعي و بدون بكار بستن راههاي مصنوعي كمك كرد. [6] .

بچه اي كه بدين ترتيب تربيت يابد، فضيلت، با شيره ي جانش عجين مي شود و خود به خود درستكار و پاك بار مي آيد. «مونتسكيو» در «روح القوانين» در مورد اسپارتهاي قديم مي گويد: «فضيلت به طوري تلقين مي شد كه شخص نتواند بدون فضيلت باشد، يك اسپارتي نه از آن رو راست مي گفت كه راستي فضيلت است، بلكه چون اين گونه بار يافته بود. [7] .

براي تكميل اين بحث لازم مي نمايد گوشه اي از تلقينات خانوادگي دوران كودكي حسين عليه السلام را از نظر بگذارنيم:

مي دانيم كه در السنه مختلف هنگام لالايي بچه و يا پرورش او جملات موزوني به صورت تصنيفهاي كم معني كه در سطح بسيار نازل سروده شده، خوانده مي شود.

در مورد حسنين عليهمالسلام ديده مي شود كه حتي با ترانه هاي بچگانه روحيه ي آنان را تقويت كرده از اوان كودكي داراي ايده و هدفشان بار مي آورده اند. فاطمه زهرا عليهاالسلام حسن عليه السلام را مي چرخانيد و حركت مي داد و مي فرمود:



اشبه اباك يا حسن

وادفع عن الحق الرسن



و اعبد الها ذامنن

و لا توال ذالاحن




يعني: حسن! مثل پدرت باش و ريسمان از گردن حق برگير - خداي منان را بپرست و با مردم بدجنس دوست مشو.

ام الفضل (زن عباس عموي پيغمبر) حسين عليه السلام مي چرخانيد و مي گفت:



يابن رسول الله

يابن كثير الجاه



فرد بلا اشباه

اعاذه الهي



من امم الدواهي

يعني: اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله فرزند بزرگ جاه تك و بي نظير، خدايت از مصيبتها نگهدارد.



اين دو ترانه در عين اختلاف سطح فراواني كه دارد، كودك را به شخصيت خود آشنا مي كرده و روح خدا پرستي را در او تقويت مي نموده است... بچه را حركت مي دهند و در عين حال ملكات فاضله و خداپرستي را از همين راه بدو تزريق مي كنند. در اينجا از نقش ادبيات در تكوين روحيات خوب و بد جامعه سخن نمي گوييم:؛ ولي نمي توانيم از ابراز تأسف خودداري كنيم كه بچه هاي خردسال ما در پاره اي خانواده ها، از اوان كودكي، مترنم به ترانه هاي عاشقانه و شهوت آلودند. ما علاوه بر آنكه راه تربيت كودك را به طور صحيح نمي پيماييم، از راههاي گوناگون، آگاه و ناآگاه، مردان و زنان آينده را از روز اول منحرف تربيت مي كنيم.

... درس ما از فصل حاضر اولا اين است كه: امام حسين عليه السلام در عين دارا بودن كمالات ارثي، با طي يك تربيت صحيح و حساب شده، شخصيت يافت و ثانيا، طرز رفتار خاندان رسالت و نحوه ي برخورد پيغمبر و علي و فاطمه عليهم السلام با كودكان، جنبه ي تربيتي داشته و ما بايد از آنان سرمشق بگيريم.

اين درس، در عين حال، ما را به زواياي انقلاب حسيني عليه السلام بيشتر آشنا مي كند...





پاورقي

[1] ناسخ از مناقب.

[2] اصول راهنمايي، ترجمه‏ي دکتر کاردان، ص 72.

[3] همان، ص 68.

[4] همت بلند، ص 76.

[5] تاريخ الحسين، ص 213.

[6] تاريخ الحسين صص 217 - 216.

[7] مدرک پيشين.