بازگشت

امام علي


«طه حسين» دانشمند معروف معاصر مصري در كتاب «علي و بنوه» پيرامون علي بن ابي طالب عليه السلام چنين مي نويسد:

«... آنگاه از خويش خوشنود مي شد كه هر حقي را كه مردم در دين پروري دارند گزارده باشد. نمازشان را برپا مي داشت و با گفتار و كردار به ايشان چيز مي آموخت و درويشان را شب هنگام، خوراك مي داد و نيازمندان را مي جست و آنان را از رنج سؤال كردن مي رهانيد، چون شب مي شد از مردم دوري مي جست و با نماز خواندن و شب زنده داري به پرستش ويژه پروردگار مي پرداخت. پس از آنكه با خواب آسايشي باز مي يافت، تاريك و روشن، از خانه به مسجد مي رفت و چنان مي نمود كه مي خواهد خفتگان در مسجد را بيدار كند. و مي گفت: بندگان خدا! نماز، نماز، بسيار حريص بود كه گفتار و كردار و برخورد با مردم و تقسيم مال، برابري را نگهدارد و حتي اگر بخشش وي در برابر سؤالي بود باز مي خواست مساوات و برابري را حفظ كند.

يك روز دو زن نزد او آمدند و درويشي آشكار كردند و از او چيزي خواسند؛ چون دانست كه حقي دارند فرمان داد كه خوراكي و پوشاكي برايشان خريدند و پولي نيز به ايشان داد يكي از آنان خواست كه امام او را بر ديگري ترجيح دهد. به اين بهانه كه


وي عرب است و ديگري از موالي (بندگان يا بنده زادگان آزاد شده ي غير عرب)، علي عليه السلام مشت خاكي برداشت و به آن نگريست و آنگاه گفت: آنچه من مي دانم اين است كه خدا هيچ كس را بر ديگري برتري نمي دهد جز با فرمانبري و پرهيزكاري.» [1] .

«عمر ابوالنصر» دانشمند ديگر معاصر درباره ي علي عليه السلام مي نويسد:

«اكنون در برابر ما شخصيت فوق العاده جميلي جلوه گر است كه در هيچ باب شبيه و نظيري ندارد؛ يعني شخصيت بي مانندي كه در علم و اخلاق و پرهيزكاري، يكتا و در شجاعت و مروت و دينداري، فرد، و در مدافعه از حق و حقيقت، بي اندازه غيور، و در جانبداري از بيچارگان و درماندگان، يگانه ي روزگار است.» [2] .

جبران خليل جبران مي نويسد:

«علي بن ابيطالب عليه السلام نخستين شخص بود از عرب كه روح خود را به روح جامعه انساني متصل مي دانست و اول شخصي بود كه نواي محبت جامعه ي انساني را در ميان گروهي كه به كلي از انديشه ها دور بودند بلند كرد... او شهيد بزرگي خود شد و در هنگام مرگ، گفتار رأفت و رحمت و نياز به خداوند در ميان دو لبش شنيده مي شد، و با دلي پر شوق و اشتياق به خداوند خود جان سپرد...» ابن شهر آشوب مي نويسد:

«...از معالم شريعت اسلام به خوبي آگاهي داشت، چنانكه هيچ كس منكر آن نمي توانست شد، هم از كودكي با رسول خدا صلي الله عليه و آله همنشين بود و قرآن را از وي آموخت و كاتب وحي و نگارنده قرآن بود، در مصاحبت رسول خدا صلي الله عليه و آله تا هنگام وفات بسر مي برد و از اين جهت در استنباط احكام ديني توانايي فوق العاده به دست آورده بود. ابوبكر و عمر در بيشتر كارها از امام استشاره مي كردند.» [3] .

اين بود شمه اي از آنچه براي آشنايي اجمالي با يكي از اركان عظيم تكوين شخصيت حسيني عليه السلام، لازم بود بدانيم و اينك مجملا به احوال صديقه اطهر عليهاالسلام نيز اشاره مي كنيم.



پاورقي

[1] علي و بنوه، ص 195.

[2] زندگي علي (ع) ص 18.

[3] مناقب، ج 3، صص 341 - 333.