بازگشت

قيس بن اشعث كندي


او از اشراف كوفه بود كه به همراه تعدادي از رؤساي قبايل، با ارسال نامه، از امام حسين عليه السلام دعوت به آمدن به كوفه كرد؛ [1] اما همراه ابن سعد براي جنگ با امام به كربلا آمد. قيس از سران سپاه ابن سعد بود [2] و روز عاشورا، فرماندهي ربيعه و كنده را به عهده داشت. [3] وقتي امام حسين عليه السلام در سخنراني نخست خود در صبح روز عاشورا، نام قيس بن اشعث و برخي از اشراف كوفه را برد و از دعوت ايشان جويا شد [4] قيس منكر شد و گفت:

آيا تحت فرمان پسر عموهايت در نمي آيي؟ آنها رفتاري جز آن چه شما دوست داري، نشان نخواهند داد و از آنها آزاري به تو نخواهد رسيد.

امام در پاسخ از نقش محمد بن اشعث در قتل مسلم بن عقيل ياد كرد و فرمود:

تو برادر و برادرت (محمد بن اشعث) هستي! مي خواهي بني هاشم بيش از خون مسلم بن عقيل را از شما بطلنند؟ نه، والله! من مانند فرد ذليل، دست در دستشان نخواهم گذارد و همچو غلام و برده، فرمانبردارشان نخواهم شد. [5] .


پس از شهادت امام حسين عليه السلام، او قطيفه ي آن حضرت را دزديد [6] و به همراه جمعي از سران سپاه، سرهاي شهيدان را به نزد ابن زياد برد. [7] .

با آغاز قيام مختار، قيس مخفي شد و از عبدالله بن كامل - كه از نزديكان مختار بود - امان خواست مختار بي اعتنا به اين امان، پس از يافتن محل اختفاء قيس، دستور داد او را به قتل برسانند و سر از تنش جدا كنند. ابن كامل، چون از كشتن قيس آگاه شد اعتراض نمود. مختار در پاسخ، او را عتاب كرد و از پناه دادن قاتل پسر دخت پيامبر صلي الله عليه و آله توسط وي، گله كرد. [8] .


پاورقي

[1] الفتوح، ص 841.

[2] الکامل في التاريخ، ج 4، ص 60.

[3] وقعة الطف، 204.

[4] همان ص 208.

[5] وقعة الطف، ص 209؛ ارشد، ج 2، ص 98.

[6] وقعة الطف، ص 255.

[7] ارشاد، ج 2، ص 113.

[8] الاخبار الطوال، ص 301 و 302.