بازگشت

منذر بن جارود


او از ياران علي عليه السلام بود و در جنگ جمل سپاه امام را همراهي كرد. [1]


اميرمؤمنان عليه السلام او را بر استخر فارس ولايت داد. [2] .

منذر در آن جا مقدار كلاني از بيت المال را به خود اختصاص داد [3] و چون خيانتش آشكار شد، امام با ارسال نامه اي، وي را به كوفه فراخواند و از حكومت بر كنار ساخت؛ حضرت در نامه، وي را چنين خطاب كرد:

به من خبر رسيده است كه خيانت كرده اي و فرمان برداري از هواي نفس را رها نمي كني و براي آخرت خويش توشه اي باقي نمي گذاري؛ دنياي خويش را با ويراني آخرتت آباد مي سازي. از دينت مي بري و به خويشاوندانت مي پيوندي.اگر آن چه از تو به من رسيده، راست باشد، شتر در خانه و بند كفش تو از خودت بهتر است و كسي چون تو شايسته اين نيست كه به وسيله ي او رخنه اي بسته شود و يا كاري انجام پذيرد يا رتبتش بالا رود يا در امانت شريكش كنند و يا براي جلوگيري از خيانت و نادرستي بر خزانه بگمارندش. نامه ام كه به دستت رسيد، نزد من بيا. [4] .

امام عليه السلام دستور داد منذر سي هزار درهم جريمه و غرامت به بيت المال پرداخت كند؛ سپس او را زنداني كرد. پس از مدتي، منذر با شفاعت صعصعة بن صوحان عفو و آزاد شد. [5] .


منذر بسيار متكبر بود؛ به گونه اي كه اميرمؤمنان عليه السلام درباره اش مي فرمود:

(از خودبيني پيوسته) به دو جانب خودي نگرد و در دو جامه كه بر تن دارد، مي خرامد و پيوسته بر بند كفش هاي خود مي دمد (وگرد از آن دور مي كند). [6] .

منذر از اشراف بصره به شمار مي آمد و بارها از سوي دامادش، عبيدالله بن زياد، فرمان روايي بعضي از مناطق را عهده دار شد.

وقتي امام حسين عليه السلام به رؤساي پنج گانه بصره، مانند منذر بن جارود نامه نوشت و از ايشان دعوت به بيعت نمود، اشراف بصره، نامه ي امام را پنهان كردند؛ جز منذر بن جارود كه سخت از ابن زياد مي ترسيد؛ از اين رو نامه ي خويش را به ابن زياد داد. ابن زياد در خشم شد و سليمان بن رزين - سفير امام - را طلبيد و دستور داد تا او را بردار كردند. [7] .

ابن جارود در سال 61 درگذشت. [8] .


پاورقي

[1] تاريخ مدينه دمشق، ج 60، ص 283.

[2] الاصابه ج 6، ص 209.

[3] انساب الاشراف، ج 2، ص 391.

[4] نهج‏البلاغه، نامه 71.

[5] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 203.

[6] نهج‏البلاغه، نامه 71.

[7] الفتوح، ص 846.

[8] تاريخ مدينه دمشق، ج 60، ص 285.