بازگشت

علي بن الحسين (امام سجاد)


امام علي بن حسين عليهماالسلام كه به زين العابدين، سيد الساجدين، زكي و امين مشهور است، [1] در سال 38 قمري به دنيا آمد. [2] مادرش «شاه زنان، دختر يزدگرد، شاه ايران بود [3] و اميرمؤمنان عليه السلام نام وي را به شهربانو تغيير داد. [4] امام سجاد عليه السلام در حماسه ي كربلا، جواني 23 ساله بود. [5] و در آن ايام، به شدت بيمار گرديد. [6] عصر عاشورا، شمر چون در خيمه اي كه امام زين العابدين عليه السلام در بسر بيماري آرميده بود، درآمد و شمشير كشيد و قصد كشتن ايشان را كرد، برخي به علت بيماري امام، او را از اين كار بر حذر داشتند. آنگاه شمر به آتش زدن خيمه ها پرداخت. [7] .

صحنه ي حركت كاروان اسرا از كربلا، براي امام دل خراش بود؛ او مي فرمود:


آن گاه كه آن مصيبت بزرگ در كربلا بر سر ما فرود آمد و پدرم و يارانش، از فرزندان و برادران و ديگر بستگان، به شهادت رسيدند و ما را به قصد كوفه، سوار بر شتران برهنه نمودند، نگاه به پيكر شهيدان انداختم كه چگونه بر زمين افتاده، هيچ كسي در فكر خاك سپاري ايشان نيست. اين صحنه بسيار بر من سخت آمد و دلم را به درد آورد و حالم را دگرگون ساخت كه نزديك بود جان بسپارم. [8] .

امام سجاد عليه السلام در مجلس ابن زياد با اقتدر وارد شد و در مقابل گزافه گويي او ايستاد. ابن زياد قصد جان امام را كرد كه زينب كبري او را در آغوش كشيد و گفت: اگر مي خواهي او را بكشي، مرا هم او بكش! ابن زياد از تصميم خود صرف نظر كرد. [9] .

كاروان اسرا راهي شام شدند. بر گردن امام سجاد عليه السلام غل و زنجير بستند و او را با چنين وضعتي، به مجلس يزيد بردند. امام در برابر سرمستي يزيد، لب به سخن گشود و در محفلي كه بزرگان و مردم شام حضور داشتند، سخنان زشت او را پاسخ گفت و منزلت خاندان وحي و اهل بيت را بيان كرد و از زشتي كار يزيد، پرده برداشت. اين سخنان به گونه اي افكار عمومي را متحول كرد كه مردم شام، بر قاتلان حسين عليه السلام لعن و نفرين مي فرستادند. به گفته ي ابن اعثم، چون يزيد شنيد كه مردم بر قاتلان اميرالمؤمنين، حسين، نفرين مي كنند، حوادث كربلا


را بر گردن پسر مرجانه انداخت. [10] .

امام سجاد با عزت تمام كاروان اهل بيت را به مدينه هدايت كرد و تا پايان حيات خود، امامت امت را به عهده داشت و در همه حال، صحنه ي عاشورا و فرهنگ حماسه ي كربلا را براي مردم بازگو مي كرد. امام 33 سال بعد از عاشوراي حسيني، در سال 94 هجري و در سن 57 سالگي به شهادت رسيد. وليد بن عبدالملك، آن حضرت را مسموم كرد. پيكر مطهر آن امام همام، در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. [11] .


پاورقي

[1] سليمان بن ابراهيم قندوزي، ينابيع الموده، ج 3، ص 105؛ صدوق، معاني الاخبار، ص 24؛ شبلنجي، نور الابصار، ص 280.

[2] ارشاد، ج 2، ص 137؛ الفصول المهمه، ج 2، ص 855.

[3] همان.

[4] الاخبار الطوال، ص 141.

[5] سرائر، ج 1، ص 654؛ مقاتل الطالبيين، ص 86.

[6] اثبات الوصيه، ص 177؛ ارشاد، ج 2، ص 93؛ عمدة الطالب، اللهوف، ص 146..

[7] الفتوح، ص 912؛ الفصول المهمه، ج 2، ص 848.

[8] ابن قولويه، کامل الزيارات، ص 261؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 179.

[9] وقعة الطف، ص 263.

[10] الفتوح، ص 916.

[11] المعارف، ص 215؛ ارشاد، ج 2، ص 137؛ الفصول المهمه، ج 2، ص 874؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 2، ص 269.