بازگشت

علي بن حسين (علي اكبر)


علي اكبر، در سال 33 هجري به دنيا آمد [1] مادرش، ليلي، دختر ابي مرة بن عروة ثقفي است. كنيه ي علي اكبر، ابوالحسن است. [2] او از برادر خود علي (امام سجاد) [3] بزرگ تر بود و از اين رو ملقب به اكبر شد. [4] او در سيما، زيباترين و در سيرت، بهترين مردم بود [5] و چون در پيكار كربلا شركت كرد، 27 [6] يا 28 سال يا از عمرش مي گذشت. [7] برخي نيز او را جواني 17 ساله [8] يا 18 ساله دانسته اند. [9] .

علي اكبر، نخستين فرد هاشمي است كه به سوي ميدان رزم رفت [10] .


او چون شهادت همه ياران پدر را ديد، نزد پدر آمد و اجازه ي ميدان خواست. امام بدو اجازه فرمود و نگاه مأيوسانه اي به او كرد و در حالي كه اشك از ديدگانش جاري مي شد فرمود:

«اللهم اشهد فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك صلي الله عليه و آله و كنا اذا شتقنا الي نبيك نظرنا اليه»؛

خدايا تو شاهد باش كه جواني به مبارزه با آنان مي رود كه در اندام، اخلاق و گفتار، شبيه ترين مردم به پيامبرت صلي الله عليه و آله است. ما هرگاه شوق ديدار رسولت را داشتيم، به او مي نگريستيم. [11] .

سپس فرياد زد:

پسر سعد! خدا نسل تو را قطع كند؛ چنان كه نسل مرا از علي قطع كردي و درباره ي رسول خدا صلي الله عليه و آله مراعات مرا ننمودي. [12] .

علي اكبر آن گاه به سپاه دشمن حمله برد و اين شعر را بر زبان داشت:



انا علي بن حسين بن علي

نحن و رب البيت اولي بالبني



تالله لا يحكم فينا ابن الدعي [13] .

من علي بن حسين بن علي هستم، به پروردگار كعبه قسم كه ما به (جانشيني) پيامبر سزاوارتريم.

به خدا قسم! آن زنازاده نخواهد توانست كه به ما حكومت كند.

علي اكبر جنگ سختي كرد و بسياري از سپاه خصم را به درك فرستاد؛ سپس نزد پدر بازگشت و گفت:


«يا أبت العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد أجهدني فهل الي شربة من الماء سبيل»؛

پدر! تشنگي مرا مي كشد و سنگيني سلاح مرا به خستگي افكنده است؛ آيا براي من جرعه آبي هست؟

امام حسين عليه السلام گريست و فرمود:

پسرم! اندكي ديگر به مبارزه ي خود ادامه ده؛ ديري نمي گذرد كه جد بزرگوارت رسول خدا صلي الله عليه و آله را زيارت خواهي كرد و تو را از آبي سيراب كند كه هرگز احساس تشنگي نكني. [14] .

علي اكبر به ميدان بازگشت و به جنگ ادامه داد. منقذ بن مرة عبدي با او درگير شد و به سوي او تيري پرتاب كرد [15] و بنابر نقلي، نيزه اي به او زد؛ [16] در آن حال، علي اكبر خود را بر روي گردن اسب انداخت و اسب او، در ميان دشمن عبور مي كرد. آن گاه سپاهيان دورش را گرفته، با شمشيرهايشان او را قطعه قطعه كردند. [17] علي اكبر چون از اسب به زمين افتاد، پدرش حسين عليه السلام را صدا زد:

پدرم! سلام بر تو! اين جدم رسول خدا است. او بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد به سرعت پش من آي.

او پس از بيان اين سخن، به شهادت رسيد. [18] امام حسين عليه السلام بالاي سر


فرزندش آمد و صورت خويش را بر صورت او گذارد و فرمود:

«قتل الله قوما قتلوك ما أجرأهم علي الله و علي انتهاك حرمة الرسول علي الدنيا بعدك العفاء»؛

خدا بكشد ملتي را كه تو را كشت. چه چيز، آنها را به جسارت در برابر خدا و هتك حرمت رسول خدا صلي الله عليه و آله واداشته است؟ بعد از تو خاك بر سر دنيا و زندگي دنيا باد. [19] .


پاورقي

[1] عمدة الطالب، ص 192.

[2] ابصار العين، ص 49 و 50.

[3] در شام چون يزيد از امام زين‏العابدين نامش را سؤال کرد، آن حضرت در پاسخ فرمود: علي بن حسين. يزيد پرسيد: مگر علي بن حسين را خدا نکشت؟ امام فرمود: برادري بزرگ‏تر از خود داشتم که علي نام داشت و شما او را کشتيد. (مقاتل الطالبيين، ص 119 و 120؛ الامام الحسين عليه‏السلام في کربلاء، ص 357 - 355).

[4] ابصار العين، ص 39 و 50.

[5] اللهوف، ص 112.

[6] مقرم، مقتل الحسين، ص 255.

[7] با توجه به بزرگ‏تر بودن علي‏اکبر از امام سجاد عليه‏السلام و تأکيد شيخ مفيد بر تولد امام چهارم در سال 38 ق. نمي‏توان قول بر 18 ساله بودن سن علي‏اکبر را پذيرفت؛ چون به تصريح مورخان، علي‏اکبر در سال 33 ق. به دنيا آمده؛ از اين رو عمر شريف او 28 يا 29 سال خواهد بود.

[8] المنتخب، ص 443.

[9] ارشاد، ج 2، ص 106، اعلام الوري، ج 1، ص 464؛ در اين دو کتاب، تاريخ ولادت علي‏اکبر، دو سال پيش از شهادت اميرمؤمنان عليه‏السلام دانسته شده است.

[10] الکامل في التاريخ، ج 3، ص 293؛ ارشاد، ج 2، ص 106؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 406؛ مقتل الطالبيين، ص 86.

[11] اللهوف، ص 123.

[12] ابصار العين، ص 51.

[13] وقعة الطف، ص 242.

[14] اللهوف، ص 113.

[15] همان، ص 113.

[16] بحارالانوار، ج، ص 42؛ وقعة الطف، ص 243.

[17] مقاتل الطالبيين، ص 115؛ ابصار العين، ص 52.

[18] اللهوف، ص 113.

[19] همان، ص 114؛ وقعة الطف، ص 243