هاني بن عروة مرادي
او چون پدرش عروة بن نمران، از اصحاب پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و از شخصيت هاي نامور شيعي بود. هاني در سه جنگ مهم روزگار خلافت اميرمؤمنان عليه السلام، حضور يافت و در كنار امام قرار داشت. هاني بن عروه، بزرگ قبيله ي مراد بود و چهار هزار مسلح و هشت هزار پياده تحت امر او بودند. [1] او در عصر معاويه، همراه حجر بن عدي بود و معاويه قصد جان او را داشت كه با وساطت برخي، تحقق نيافت.
مسلم بن عقيل چون به كوفه آمد، در هنگامه ي بي وفايي كوفيان، در
خانه هاني مأوي گرفت و پس از خبرچيني يك جاسوس، قضيه پناه دادن مسلم آشكار شد و هاني دست گير شد و توسط ابن زياد شكنجه شد تا مسلم را تسليم كند؛ اما هاني تن به اين خواري نداد و در پاسخ چنين گفت:
و الله هزار عيب و عار باشد؛ من هرگز بدين رسوايي تن در ندهم و مهمان و رسول پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله را پيش خصم نيارم؛ تا زنده باشم و ياران و اخوان داشته باشم. به خدا كه اگر حتي تنها باشم و هيچ يار و معين و دوست و مددكار نداشته باشم، هرگز بدين عيب و نقص راضي نشوم. [2] .
مردم مذحج چون نگران وضع هاني بودند، قصر ابن زياد را محاصره كردند. شريح قاضي مردم را به آرامش فراخواند و مردم را از سلامت هاني خبر داد و مردم را بفريفت و پراكنده ساخت.هاني تا دست گيري مسلم محبوس ماند و آن دو همزمان در روز هشتم ذي حجه سال شصتم ه.ق به قتل رسيدند. [3] هاني در هنگام شهادت، بيش از نود سال از عمرش مي گذشت. [4] . گويند كه هاني را از زندان بيرون آورده، به كوي قصابان در بازار بردند. او از قبيله خود كمك خواست؛ كسي پاسخش نداد؛ آن گاه عبيدالله به غلام خود - رشيد - دستور داد كه شمشيري بر گردن هاني زند
او نيز چنين كرد و هاني بن عروه را كشت. سر از پيكر هاني بريدند و پيكرش را بردار كردند و سر او و مسلم را براي يزيد فرستادند. [5] امام حسين عليه السلام چون از شهادت مسلم و هاني خبر يافت، «سخت بگريست؛ گريستني شديد» [6] و چند بار اين آيه را تكرار فرمود:
(انا لله و انا اليه راجعون).
رحمت خدا بر آن دو باد. [7] .
پاورقي
[1] مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 59.
[2] الفتوح، ص 854 و 855.
[3] ابصار العين، ص 141 و 142.
[4] همان، ص 139 به نقل از طبقات ابنسعد؛
برخي سن او را 89 سال بيان کردهاند. (تنقيح المقال، ج 3، ص 288).
[5] ارشاد، ج 2، ص 64؛ وقعة الطف، ص 142؛ الفتوح، ص 865.
[6] الفتوح، ص 865.
[7] ابصار العين، ص 142.