منع آب
هر روز به نفرات سپاه دشمن اضافه مي گشت و فشارها و محدوديت ها بر امام و همراهانش افزون مي شد تا آن كه در روز هفتم، ابن زياد، در نامه اي به ابن سعد نوشت:
بين حسين و يارانش و آب حائل شو؛ نگذار قطره اي از آن بچشند.
عمرسعد نيز پانصد اسب سوار به فرماندهي عمرو بن حجاج در شريعه ي فرات مستقر كرد و آنان مانع دست يابي خاندان پيامبر به آب شدند؛ هر چند كه با دلاوري هاي حضرت عباس عليه السلام و برخي
از ياران، مقدراي آب راي اهل بيت آورده شد. [1] «از اين رهگذر، تشنگي بر حسين عليه السلام و اصحاب او اثر كرده، عطش بر ايشان غالب گشت» [2] .
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند، حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكيد
خاتم زقحط آب، سليمان كربلا
زان تشگان هنوز به عيوق مي رسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا [3] .
پاورقي
[1] همان، ص 192 -190.
[2] الفتوح، ص 893.
[3] محتشم کاشاني.