بازگشت

عذيب الهجانات


در اين منزل گاه، امام با گروه چهار نفره اي كه طرماح بن عدي، راهنماي آنان بود، ديدار كرد. آنان براي پيوستن به امام حسين عليه السلام از كوفه آمده بودند. حضتر به طرماح، چنين فرمود:


اميدوارم آن چه خداوند برايمان در نظر گرفته، خير باشد؛ چه كشته شويم يا پيروز گرديم. [1] .

حر تصميم گرفت كه آن چند مرد كوفي را دست گير يا بازگرداند كه با واكنش حمايتي امام رو به رو شد؛ حضرت فرمود:

همان گونه كه از خودم دفاع كنم، از ايشان دفاع خواهم كرد؛ اينها ياران من هستند.

امام حسين عليه السلام سپس از اين مردان كوفي درباره ي وضعيت شهرشان پرسيد كه مجمع بن عبدالله، در پاسخ گفت:

به اشراف مردم، رشوه كلاني داده شده و كيسه هايشان پر گرديده تا دلشان به دست آيد و لذا آنها بر ضد شما يك دست شده اند؛ باقي مردم دل هايشان به سوي شما تمايل دارد؛ ولي شمشيرهايشان فردا بر عليه شما برهنه خواهند شد.

امام از سفير خود، قيس بن مسهر، جويا شد و آنان از شهادت او خبر دادند. امام حسين عليه السلام بي اخيار گريست و در حالي كه اشك از ديدگانش سرازير شده بود، اين آيه را قرائت فرمود:

(من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا)؛

از ميان مؤمنان مرداني اند كه به آن چه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا كردند. برخي از آنان به شهادت رسيدند و برخي از آنها در انتظارند و (هرگز عقيده ي خود را) تبديل نكردند. [2] .


آن گاه امام چنين دعا فرمود:

خداوندا! براي ما و آنها، بهشت را كرامت فرما و ما و آنان را در جايگاه رحمت و پاداش ذخيره شده ي مرغوب خويش، جمع فرما. [3] .

طرماح به بهانه ي رساندن آذوقه براي خانواده ي خويش، امام را ترك كرد. [4] .


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص 175 -173.

[2] احزاب (33) آيه‏ي 23.

[3] وقعة الطف، ص 174 و 175.

[4] تاريخ الامم و الملوک، ج 2، ص 308؛ نفس المهموم، ص 242.