بازگشت

ذوحسم


چون روز به نيمه رسيد، مردي از كاروان، از دور سرهاي اسب سواران بسياري را ديد و امام براي يافتن يك پناه گاه، مسير را با راهنمايي برخي ياران به سمت بلندي هاي ذوحسم تغيير داده، پيش از رسيدن سواران دشمن، در آن جا منزل كردند. آنان كه هزار اسب سوار به فرماندهي حر بن يزيد رياحي بودند، به سمت خيمه هاي امام آمده، در مقابل امام حسين عليه السلام ايستادند. حضرت به جوانان خود دستور داد تا سپاه دشمن را سيراب كنند و اسب هايشان را سيراب سازند؛ به گفته ي علي بن طعان، امام حسين عليه السلام خود سر مشك را گشود حر و اسبش را سيراب كرد. [1] امام در همان روز نخست، پس از اقامه ي نماز ظهر و عصر


كه با حضور ياران خود و سپاه حر اقامه شد، در سخنراني نخست خود از دعوت مردم كوفه ياد كرد كه حضرت پاسخي نداد. حضرت در سخنراني دوم، بر شناخت حقوق و آن كه «حق از آن چه كسي است» تأكيد كرده، فرمود:

ما خانواده پيامبر صلي الله عليه و آله شايسته ترين براي حكومت بر شما هستيم تا مدعياني كه غير از ستم و دشمني نسبت به شما متاعي ندارند. اگر شما اين امر را ناخوش داريد و نمي پسنديد و نسبت به حق ما شناخت نداريد و نظر شما غير از آن است كه در نامه هايتان برايم نوشته ايد و فرستادگان شما براي من آورده اند، بر مي گردم.

كوفيان خود را به بي اطلاعي زدند و چون امام دستور داد تا نامه ها را در مقابل ايشان ريختند، حر خود را از ارسال كنندگان نامه ها جدا دانست و گفت: «ما مأموريم وقتي تو را يافتيم، از تو جدا نشويم تا اين كه تو را نزد عبيدالله بن زياد ببريم». امام حسين عليه السلام نيز با بيان اين جمله كه «مرگ به تو نزديك تر است از اين مرادي كه داري»، به همراهان خود دستور حركت داد. در آن حال، سپاه حر در برابر امام ايستادند و راه را سد كردند و در اين ميان گفت وگوي طولاني درگرفت و سرانجام حركت تصميم گرفت كه كاروان امام به همراه سپاه كوفه مسيري را انتخاب كند كه نه به طرف كوفه باشد و نه مدينه تا نامه ي ابن زياد برسد! [2] .



پاورقي

[1] شيخ عباس قمي، نس المهموم، ترجمه‏ي کمره اي، ص 232.

[2] وقعة الطف، ص 171 - 169.