جريان فرصت طلب
چهره هايي در اين جريان يافت مي شد كه دل سوز امام نبودند و فقط
ظاهري ناصحانه داشتند! عبدالله بن زبير فردي است كه نسبت به بني هاشم بغض مي ورزيدند و اميرمؤمنان عليه السلام را دشنام مي داد [1] همو از امام درخواست كرد كه حضرت در مكه بماند و به عراق نرود [2] ؛ حال آن كه به گفته ي مورخان، پسر زبير از حضور امام حسين عليه السلام در مكه دل خوش نبود و طمع داشت كه با او بيعت كنند. او «هر روز به خدمت امام مي آمد و مي دانست كه با حضور آن حضرت، هيچ كس رغبت بيعت او نكند» [3] و چون امام، عزم حركت از مكه كرد، ابن عباس به پسر زبير گفت: آن چه دوست داشتي، اتفاق افتاد و براي او خواند:
يا لك من قنبرة بمعنر
خلالك الجو فبيضي و اصفري
و نقري ما شئت ان تنقري
اي پرنده! محيط برايت آماده شد؛ فضا برايت فراهم شد؛ تخم بگذار و بخوان؛ هر چه مي خواهي، دانه برچين. [4] .
عبدالله بن عمر نيز چهره اي مرموز داشت. او براي ترغيب امام حسين عليه السلام به بيعت با يزيد، سه ديدار با حضرت داشت [5] و از ايشان درخواست كرد كه مانند همه مردم، ره صلح پيش گيرد. [6] امام نيز در يكي
از پاسخ هاي خود چنين فرمود:
«اتق الله يا ابا عبدالرحمن و لا تدعن نصرتي»؛
ابا عبدالرحمن! از خدا بترس و از ياري ام دست برندار. [7] .
عبدالله بن عمر نه تنها امام را ياري نكرد، بلكه پس از شهادت امام، نامه اي به يزيد نگاشت و ضمن پذيرش خلافتش، با وي بيعت كرد. [8] .
پاورقي
[1] علي نمازي، مستدرکات علم رجال الحديث، ج 5، ص 18.
[2] وقعة الطف، ص 152.
[3] الفتوح، ص 837.
[4] تاريخ الخلفاء، ص 206؛ اخبار الطوال، ص 292؛ پيامآور عاشورا، ص 143.
[5] ابنعساکر، ترجمة الامام الحسين عليهالسلام، ص 200.
[6] خوارزمي، مقتل الحسين عليهالسلام ج 1، ص 190 و 191؛ صادق نجمي، سخنان حسين بن علي عليهالسلام، ص 42.
[7] اللهوف، ص 32.
[8] عسقلاني، فتح الباري، ج 13، ص 59.