بازگشت

تلاش براي دگرگوني


نامه ي مسلم [1] و برآورد مثبت او از آمادگي كوفيان، مقصد امام حسين عليه السلام را روشن كرد؛ مسلم در نامه خود چنين نوشته بود:

پيشرو كاروان به اهل خود دروغ نمي گويد؛ همانا هيجده هزار تن از مردم كوفه با من بيعت كرده اند؛ بيا كه همه همراه تو هستند و اعتقاد و علاقه اي به خاندان ابوسفيان ندارند. [2] .


امام حسين عليه السلام مهياي حرمت به سمت عراق شد تا هسته ي قيام بر ضد يزيد را پي نهد و حكومتي بر مدار دولت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اميرمؤمنان عليه السلام پديد آورد. اين راهبرد را مي توان در وصيت نامه ي حضرت كه براي محمد حنفيه نوشته شد، به خوبي نظاره كرد:

«اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجعت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن أبي طالب عليه السلام»؛

من از روي هوس و سركشي و تبه كاري و ستم گري قيام نكردم؛ تنها به انگيزه ي سامان بخشي در امت جدم برخاستم؛ مي خواهم به نيكي ها فرمان دهم از بدي ها باز دارم و روش جد خود صلي الله عليه و آله و پدرم علي بن ابي طالب عليه السلام را دنبال كنم. [3] .

اما با تأكيد بر شايستگي خاندان رسالت بر زعامت و رهبري، - كه با رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله اين حق از ايشان ستانده شد [4] - به مهم ترين آسيب جامعه ي اسلامي اشاره كرده، رهبري آل ابي سفيان را بزرگ ترين مصيبت براي اسلام و مردم مي شمارد:

«انا اهل بيت الكرامة، و معدن الرسالة، و اعلام الحق الذين اودعه الله عزوجل قلوبنا و انطق به ألسنتنا، فنطقت باذن الله


و لقد سمعت جدي صلي الله عليه و آله يقول: ان الخلافة محرمة علي ولد ابي سفيان»؛

ما اهل بيت كرامت، معدن رسالت و نشانه هاي حق هستيم كه خداوند آنها را در قلوب ما به وديعت نهاده و بر زبان ما جاري كرده است. من به اجازه ي خداوند سخن گفتم و خود از جدم شنيدم كه فرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است. [5] .

اما حسين عليه السلام براي اصلاح اين وضعيت اسف بار، تنها به مبارزه براي دگرگوني مي انديشيد و خود را «سزاوارترين فرد براي تغيير اين روند واژگونه مي دانست» [6] البته نه براي دست يابي به قدرت و ثروتي كه مردان دنيا در پي آنند؛ زيرا كه خود مي فرمود «آن چه از ما برآمده؛ از سر رقابت در سلطنت و ميل به افزودن كالاي دنيا نبوده است» [7] ؛ بلكه تنها براي به اهتزاز درآمدن پرچم دين خدا و عمل به احكام الهي و رهايي امت ستم ديده بوده است و براي چنين تحولي، تنها او توان و صلاحيت اقدام داشت؛ حضرت مي فرمود:

من به هدايت و رهبري جامعه ي مسلمانان و قيام بر ضد اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند، از ديگران شايسته تريم. [8] .

امام خميني با تأكيد بر اين رفتار سياسي امام حسين عليه السلام، مي فرمايد:

سيدالشهداء آمده بود حكومت هم مي خواست بگيرد؛ اصلا براي


اين معنا آمده بود و اين يك فخري است و آنهايي كه خيال مي كنند كه حضرت سيدالشهداء براي حكومت نيامده، اينها براي حكومت آمدند؛ براي اين كه بايد حكومت دست مثل سيدالشهداء باشد؛ مثل كساني كه شيعه ي سيدالشهداء هستند، باشد. [9] .


پاورقي

[1] مسلم همزمان با خروج امام دربند بود روز عرفه (9 ذي‏حجه) به شهادت رسيد.

[2] دينوري، الاخبار الطوال، ص 291؛ ابن‏نما حلي، مثير الاحزان، ص 32.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 329؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 89.

[4] فاستاثر علينا قوما بذلک، فرضينا و کرهنا الفرقة؛

قوم قريش در اين‏باره بر ما ستم کردند؛ ما هم راضي شديم، چون از اختلاف پرهيز داشتيم. (ابن کثير البداية و النهايه، ج 8، ص 157).

[5] شيخ صدوق امالي، ص 151.

[6] اني احق بهذا الامر. (بحارالانوار، ج 44، ص 381).

[7] تحف العقول، ص 329 -327.

[8] انساب الاشراف، ج 3، ص 171.

[9] امام خميني، صحيفه‏ي نور، ج 20، ص 190.