بازگشت

واكنش در برابر تصفيه ي خونين


معاويه همپاي حدف نام و ياد علي عليه السلام، به تصفيه خونين ياران و دوست داران اميرمؤمنان عليه السلام پرداخت و چهره هاي شاخص و نام داري چون حجر بن عدي را كه در علي دوستي و ترويج فرهنگ علي شهره بودند و با ستم گري و بدعتهاي او مخالفت مي ورزيدند، از دم تيغ گذرانيد؛ حجر يكي از مدافعان سرسخت اميرمؤمنان عليه السلام بود و در مقابل بي حرمتي و جسارت هاي بني اميه نسبت به امام ايستاد؛ زياد بن ابيه، حجر را دست گير كرد و او و يارانش را به زنجير كشيد و به شام فرستاد. او در نامه اش به معاويه، حجر را رئيس طاغوت هاي طرف دار ابوتراب، و از مخالفان معاويه شمرده بود و گواهي برخي از


بزرگان شهر را نيز براي معاويه يادآور شده بود. [1] .

امام در واكنش به شهادت دوستان اميرمؤمنان عليه السلام همچون حجر بن عدي و يارانش در سال 53 هجري، در نامه اي به معاويه تأكيد كرد كه «از بدگويي تو به علي عليه السلام و تلاش تو در كينه توزي ما و عيب جويي از بني هاشم آگاهم»؛ آن گاه فرمود:

معاويه! جز در كمان خود زه مبند و جز به قصد خود تير ميفكن و ما را از جايي نزديك هدف مگير؛ به خدا سوگند! در ارتباط با مااز كسي پيروي مي كني كه در اسلام سابقه اي دارد و نفاق او تازه نيست. [2] .

سالار شهيدان در پاسخ نامه ي معاويه، او را به چالش كشاند و فرمود:

«آيا تو نبودي كه حجر و يارانش او را كه عبادت گر و خاشع در برابر خداوند بودند، كشتي؟ كساني كه بدعت ها را وحشتناك مي شمردند و امر به معروف و نهي از منكر مي كردند.

آيا تو نبودي كه عمرو بن حمق را به شهادت رساندي؟ او كه پرستش خدا، چهره اش را فرسوده بود.

آيا تو نبودي كه حضرمي را كشتي؟ كسي كه زياد بن ابيه به تو نوشت او بر دين علي عليه السلام است؛ دين علي عليه السلام، همان دين پسر عم او، رسول خدا صلي الله عليه و آله است كه تو را در اين مسند نشانده است و اگر دين اسلام نبود، برترين شرافت تو و پدرانت، همان كوچيدن پر دردسر


زمستان و تابستانم بود. خدا به بركت ما، منت بر شما نهاد و آن را از شما برداشت. [3] .


پاورقي

[1] ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج 17، ص 153.

[2] اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 30.

[3] ابن قتيبه دينوري، الامامة و السياسه، ج 1، ص 180.