بازگشت

دفاع از اميرمومنان


معاويه در پي آن بود كه «كودكان بر بدگويي ها و لعن ها بر امام علي عليه السلام تربتي شوند و قامت كشند و بزرگان پير شوند و ديگر ياد كننده اي باقي نماند كه ياد او و فضيلت هاي او را بداند و زنده نگاه دارد» [1] .


در برابر چنين انديشه ي باطلي، امام حسين عليه السلام به تبيين جايگاه الهي و رفيع اميرمؤمنان عليه السلام پرداخت. حضرت در حضور معاويه و در يك مجلس رسمي، لب به سخن گشود و فرمود:

من فرزند كسي هستم كه در بزرگواري، برجسته، در شرافت، والا و در نيك نامي ديرين خانوادگي، بر همه ي اهل دنيا سرور است. من فرزند كسي هستم كه خشنودي او، خشنودي خداي رحمان و خشم او، خشم خداي رحمان است.

آن گاه رو به معاويه كرد و فرمود:

آيا پدر تو همچون پدر من است؟ آيا پيشينه ي تو همچون پيشينه ي من است؟ اگر بگويي نه، شكست خورده اي و اگر بگويي آري، دروغ گفته اي. [2] .

امام حسين عليه السلام يك سال قبل از مرگ معاويه، در سال 59 ق. و پيش از عزيمت به حج، از همه ي بني هاشم و دوست داران، پيروان و نخبگان دعوت كرد كه به حج آيند. او در مني در يك جمع هفت صد نفري كه دويست نفر آنان از اصحابه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله بودند، به ايراد سخن پرداخت. [3] حضرت با بيان اين جمله كه «ديديد و شاهد بوديد كه اين شخص طغيان گر (معاويه) درباره ي ما و شيعيان ما چه اعمالي روا داشت» از عمل كرد معاويه در ثبيت قدرت در خاندان اموي، انتقاد كرد و همگان را بر ثبت و انتشار واقعيت حاكميت ديني و محوريت آن در


اميرمؤمنان عليه السلام خواند و با سوگند دادن صحابه و تابعين، به هفده مورد از فضيلت هاي انحصاري اميرمؤمنان عليه السلام و جايگاه او براي خلافت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرد كه همگان سخنان امام را تصديق كردند. آن گاه امام تأكيد نمود كه:

سخن مرا بشنويد و گفتارم را بنويسيد؛ سپس به شهرها و قبايل خود برگرديد و هر كس را كه به او ايمان و اطمينان داريد، به آن چه درباره ي ما و حق ما مي دانيد، دعوت كنيد؛ چون من بيم دارم اين امر كهنه شود و حق از بين رفته، مغلوب گردد. خداوند نور خود را به اتمام مي رساند؛ گر چه كافران را خوش نيايد. [4] .


پاورقي

[1] ابن ابي الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 4، ص 56.

[2] نورالله تستري، احقاق الحق، ج 11، ص 595.

[3] عبدالحسين اميني، ج 1، ص 399.

[4] کتاب سليم بن قيس، ص 206.