بازگشت

روزگار پدر


حسين عليه السلام زندگي خود را با تنهايي، خانه نشني و مظلوميت پدر پيوند داد؛ دروه اي كه علي عليه السلام نه ياري داشت و نه مدافع و مددكاري جز خويشانش كه به فرموده اش: «دريغ آمدم به كام مرگشان برانم» [1] . مورخان از برخورد شجاعانه ي حسين بن علي عليه السلام با عمر ياد مي كنند؛


روزي او به مسجد آمد و چون عمر را بر روي منبر پيامبر صلي الله عليه و آله ديد، فرياد زد كه از منبر پدرم پايين بيا و بر كرسي پدرت بنشين! [2] در روزگار خلافت عثمان، او به همراه پدر، در بدرقه ي ابوذر شركت كرد و اين در حالي بود كه عثمان ابوذر را به تبعيدگاه مي فرستاد و دستور داده بود كه «هيچ كس ابوذر را مشايعت نكند و به جهت وداع او بيرون نرود» [3] . امام حسين عليه السلام به هنگام بدرقه ي ابوذر و پس از سخنان پدر و برادر، به او چنين گفت:

اباذر! رحمت خداي بر تو. اين مردم، تو را با گرفتاري ها فرسودند؛ زيرا تو دين خود را از آنان دريغ داشتي و آنان دنياي خود را از تو باز داشتند؛ فردا (اي قيامت) آنان چه نيازمندند به آن چه تو بازشان داشتي و تو چه بي نيازي از آن چه كه از تو دريغ ورزيدند. [4] .

چون اميرمؤمنان عليه السلام بر مسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، امام حسين عليه السلام در مسجد با مردم سخن گفت و در فرازي چنين فرمود:

هان اي مردم! از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود: «ان عليا مدينة هدي، فمن دخلها نجي و من تخلف عنها هلك»؛

علي عليه السلام شهر هدايت است؛ هر كه در آن درآيد، رستگار است و هر كه از آن پس و پيش افتد، نابود است. [5] .


از همان روزهاي نخست خلافت اميرمؤمنان عليه السلام، برخي پيمان شكستند و گروهي ستم كار شورش كردند و بخشي نيز از دين خارج شده، به فساد پرداختند. امام با هر سه طيف به مبارزه برخاست و حسين عليه السلام به همراه برادرش حسن عليه السلام در سه پيكار جمل، صفين و نهروان در ركاب پدر بود. [6] امام به هنگام حركت به سوي صفين، در تهييج مردم كوفه و دعوت به حضور در سپاه اميرمؤمنان عليه السلام تلاش فراواني كرد. [7] . امام با «دوست» و «خودي» شمردن كوفيان، به ايشان چنين فرمود:

بدانيد! شر جنگ، چابك و مزه اش بسيار ناپسند است؛ در حالي كه جرعه هايش (به ناچار) سركشيدني است. پس هر كه آماه ي آن شود و ساز و برگ خود را براي آن آماده كند و در گرماگرم پيكار از زخم هايش ننالد، مرد ميدان نبرد است و هر كه پيش از فرارسيدن وقت مناسب و تلاش آگاهانه در راه آن به آن پيشي گيرد، او را سزد كه به مردم خود سودي نرساند! اگر چه خويش را نابود كند. از خدا مي خواهيم با تواني كه دارد، شما را به گروه هايي (فراوان) پشتيبان باشد. [8] .

درمسير حركت به سوي صفين، چون سپاه به سرزمين كربلا رسيد، اميرمؤمنان عليه السلام بر لب آب فرات آمد و رنگ و روي مبارك متغير گرديد و گريست و آه سر از سينه برآورد و به فزندش حسين عليه السلام فرمود:


اي فرزند! تو را بر بلاها و محنت ها صبر بايد كرد كه پدر تو از آل سفيان هر چه مي بيند، فردا تو هم مثل آن از ايشان ببيني. [9] .

حسين بن علي عليه السلام در صفين به همراه برادرش حسن فرماندهي جناح راست (ميمنه) سواران سپاه را به عهده داشت. [10] امام حسين عليه السلام به هنگام ضربت خوردن اميرمؤمنان عليه السلام در مدائن بود و به وسيله ي نامه امام حسن عليه السلام از اين خبر اطلاع يافت. [11] و به هنگام شهادت پدر بر بالينش حضور يافت.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 218.

[2] ابن‏سعد، طبقات (ترجمة الامام الحسين عليه‏السلام) ص 31.

[3] ابن اعثم، الفتوح، ترجمه‏ي محمد بن احمد مستوفي، ص 323 و 324.

[4] برقي، المحاسن، ج 2، ص 94.

[5] شيخ صدوق، امالي، ص 280.

[6] موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام ص 136.

[7] محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 32، ص 405.

[8] همان.

[9] الفتوح، ص 505.

[10] همان، ص 534.

[11] کليني، الکافي، ج 3، ص 220.