بازگشت

مقدمه


از نظر جامعه شناسي، هنجارها، قواعد رفتاري افراد را در وضعيت مشخصي معين ميكنند؛ به بيان ديگر هر جامعه اي از طريق هنجارها، رفتارهاي مناسبي را تعيين ميكند. اين هنجارهاي اجتماعي از طريق مذهب و يا قانون، دولت و يا تجربه هاي فردي تعين مي يابند [1] هنجارهاي اجتماعي در واقع، تجلي ارزشهاي آن جامعه است؛ يعني عقايد مشترك اجتماعي درباره آنچه خوب، مطلوب و درست است و يا حداقل ميتوان اذعان داشت كه تمامي هنجارها در يك ارزش اجتماعي اساسي ريشه دارند [2] .

اسلام شيوه زندگي جامعي است كه سراسر باورهاي ديني و رفتارها را در برميگيرد و اعمال خصوصي و عمومي افراد را شامل مي گردد. واژه «اسلام» به معني تسليم در مقابل خداست و اين امر موجب وحدت دروني و عدالت اجتماعي و برادري و برابري ميان همه پيروان ميشود. [3] .

با توجه به اين مقدمه بايد افزود كه مقوله از خود بيگانگي ميتواند يكي از آسيبهاي بزرگ اجتماعي و فردي قلمداد شود زيرا همواره شخص از خود بيگانه به مخالفت با ارزشها و هنجارهاي جامعه خويش مي پردازد. همچنين جامعه هم ممكن است هنجارهايي را به كار بندد كه با ارزشهاي بنيادين آن جامعه بكلي متناقض باشند و به عبارت ديگر از خود بيگانگي ميتواند زمينه هاي بروز رفتارهاي فردي و حتي اجتماعي را نيز فراهم نمايد.


پاورقي

[1] محسني، منوچهر: مقدمات جامعه‏شناسي، تهران 1371، چ 9، ص 392 -376.

[2] رابرتسون، يان: درآمدي بر جامعه، ترجمه حسين بهروان، انتشارات آستان قدس، 1372، ج 1، ص 65.

[3] همان، ص 339.