بازگشت

مسلم بن عقيل سفير امام حسين


قافله آماده ي سفر شد، ولي پيش از آن كه كسي را براي تحصيل اطمينان به كوفه بفرستند بار سفر را بستند. امام حسين عليه السلام براي وظيفه ي بزرگ پسرعموي خود مسلم بن عقيل را برگزيد.

مسلم به عزم سفر از مكه به راه افتاد. هنگامي كه به مدينه رسيد، دو تن راهنما گرفت. آن دو مسلم را از بيابان بردند. تشنگي سخت بر آنها روي آورد به طوري كه يكي از آن دو از شدت گرسنگي بمرد (بعضي گفته اند كه هر دو بمردند) مسلم از اين پيش آمد گرفته و پريشان خاطر شد و به امام حسين عليه السلام نوشت: من به مدينه آمدم و دو راهنما گرفته راه را گم كردند تشنگي بر ايشان چيره شد به طوري كه هر دو بمردند. با آخرين رمقي كه مانده بود، خود را به آب رساندم. اين آب در جايي است به نام مضيق واقع در مغاك خبيث، من اين


پيش آمد رابه فال بد گرفتم، اگر صلاح بدانيد استعفاي مرا بپذيريد و ديگري را بفرستيد.

پاسخ امام اين بود: هر چه زودتر به سوي كوفه بشتاب. مسلم اطاعت كرد، و به سير خود ادامه داد، تا به كوفه رسيد. در آن جا به خانه ي يكي از شيعيان وارد شد.

شيعيان نزد او به آمد و شد پرداختند، هر دسته اي كه مي آمدند، مسلم نامه ي امام حسين عليه السلام را مي خواند، آنها مي گريستند و وعده ي ياري و جانفشاني مي دادند، تا آن كه دوازده هزار تن با وي بيعت كردند.

مسلم هر چه زودتر قاصدي فرستاد و با شتابي هر چه تمام تر اين مژده را به حسين كه در مكه منتظر بود برساند. [1] . وقتي كه مسلم وارد كوفه شد، امير كوفه نعمان بن بشير انصاري بود. يزيد بر وي خشم گرفت، كه چرا شيعه را به خود واگذارده و مسلم را ناديده گرفت تا هزاران تن زير پرچم حسين گردآيند.

يزيد به فوري نعمان را عزل كرد و به جاي او عبيدالله بن زياد والي بصره را تعيين كرد و به او نوشت: مسلم بن عقيل را بگيرد و بكشد.


پاورقي

[1] بانوي کربلا، ص 96.