بازگشت

گفتگوي امام حسين با زنان بني هاشم


از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه چون امام حسين عليه السلام اراده نمود از مدينه بيرون رود و زنان بني هاشم از خروج حضرت اطلاع يافتند، به محضر آن حضرت آمدند، ناله و گريه نمودند، بلكه امام عليه السلام را از رفتن به مدينه باز دارند. تا اين كه حضرت آنها را از گريه ساكت نمود. حضرت آنها را به خدا سوگند داد كه ناله ي خود را بلند نكنيد: زنان بني هاشم عرضه داشتند پس ما گريه و زاري را براي چه روز بگذاريم؟ امروز براي ما مانند روزي است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي و فاطمه و حسن و زينب و ام كلثوم و رقيه عليهما السلام از دنيا رفتند، و تو را قسم مي دهم كه خود را در معرض مرگ قرار ندهي.

جان ما به فداي تو باد اي ميوه ي دل نيكاني كه در قبرها قرار گرفته اند. يكي از عمه هاي امام حسين عليه السلام ناله كرد و گفت: اي نور ديده ي من، الحال از هاتفي شنيدم كه مي گفت: [1] .



و ان قتيل الطف من آل هاشم

اذل رقابا من قريش فذلت



امام حسين عليه السلام عمه خود را دلداري داد و به او فهماند كه كار او به قضا و قدر خدا بستگي دارد و كاري است كه بايد انجام پذيرد.

علامه ي مجلسي «ره» در جلاء العيون به سند معتبر شيخ صدوق و ديگران از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه چون سيدالشهدا عليه السلام از مدينه بيرون


آمد، فوج هاي بسيار از فرشتگان با علامت هاي محاربه و نيزه در دست بر اسبهاي بهشتي بر سر راه آن حضرت آمدند و سلام كردند و گفتند: اي حجت خدا بر جميع خلايق بعد از جد و پدر و برادر خود، خداي بزرگ جد تو را درچند دفعه با ما ياري كرد، اكنون ما را به ياري تو فرستاده است.

حضرت فرمود: وعده گاه من و شما در آن جايي باشد كه خداي بزرگ براي من مقرر فرموده است. و آن كربلاست.

چون به آن بقعه شريفه رسيدم نزد من آييد. فرشتگان گفتند: اي حجت خدا، هر حكمي كه خواهي بفرما كه ما تو را اطاعت كنيم و اگر از دشمني مي ترسي ما همراه توايم و دفع ضرر از تو مي نماييم.

حضرت عليه السلام فرمود: اينان ضرري به من نمي توانند برسانند تا به محل شهادت خود برسم.

پس از اين واقعه افواج بي شماري از جنيان مسلمان ظاهر شده وقتي به محضر آن حضرت آمدند گفتند: اي سيد و بزرگوار! ما از شيعيان و ياران توييم، آن چه خواهي در باب ياران و دشمنان خود به ما بفرما تا ما تو را اطاعت كنيم، واگر اجازه بفرمايي تمام دشمنان تو را در همين ساعت هلاك كنيم و تو در جاي خود باشي.

حضرت عليه السلام به آنها دعا كرد و فرمود: مگر اين آيه را نخوانده ايد:

(اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم في بروج مشيدة) [2] .

و نيز فرموده است:

(قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل الي مضاجعهم) [3] .

«اي محمد! به منافقان بگو كه اگر مي بوديد در خانه هاي خودتان البته بيرون مي آمدند آنها كه برايشان كشته شدن نوشته شده بود به طرف محل كشته شدن و


استراحت ايشان».

اگر من در جاي خود بمانم اين خلق ننگين به چه آزمايش شوند، و چه كسي در قبر من در كربلا ساكن شود؟ خداي بزرگ آن زمين را براي من در روز دحو الارض برگزيده است، و پناه شيعيان قرار داده است تا امان گاه آنها باشد در دنيا و آخرت. نزد من آييد در روز عاشورا كه در آخر آن روز من شهيد خواهم شد و سر مرا براي يزيد پليد ببرند. پس جنيان گفتند: اي حبيب خدا، اگر نه آن بود كه اطاعت امر تو واجب است، و مخالفت تو جايز نيست، هر آينه مي كشتيم تمام دشمنان تو را قبل از آن كه به تو برسند.

حضرت فرمود: به خدا سوگند كه قدرت ما بر ايشان زياده از قدرت شماست. وليكن مي خواهم حجت خدا را بر خلق تمام كنم. [4] .

زماني كه امام حسين عليه السلام از مدينه خارج شد اين آيه كه نمايانگر داستان موسي بن عمران عليه السلام و فرعون است را تلاوت كرد:

(فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين [5] .

باز خواندن اين آيه اشاره به اين كه حضرت در اين راهي كه مي رود كمك ظاهري ندارد چنان كه حضرت موسي نداشت. حضرت به حالت يأس و نااميدي به سوي كوفه مي رود. [6] خروج امام حسين عليه السلام 27 رجب سال 60 هجري از مدينه ي طيبه بوده است.



پاورقي

[1] اقتباس از منتهي الآمال، ج 1، ص 300.

[2] سوره ي نساء آيه ي78.

[3] سوره ي نساء آيه ي 154.

[4] منتهي الآمال، ج 1، ص 301؛ نفس المهموم ترجمه ي شعراني، ص 35.

[5] سوره ي قصص، آيه 21.

[6] ارشاد مفيد، چاپ تهران، ص 202؛ابصار العين في انصار الحسين، چاپ نجف، ص 4 روضة الواعظين؛ چاپ قديم، ص 147؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 157.