بازگشت

امام حسين و قبر جدش


وليد از سخنان امام حسين عليه السلام به غضب آمد و فرياد از مجلس بلند شد. در اين هنگام، گروهي از ياران سيدالشهدا عليه السلام به فرماندهي قمر بني هاشم علمدار امام حسين حضرت ابوالفضل العباس عليهما السلام در خانه ي وليد ملعون را شكستند و همانند شير غران بر آنان حمله بردند و حسين عليه السلام را در برگرفتند و او را با زور از منزل خارج كردند. [1] .

مروان به وليد گفت: تو به سخن من توجه نكردي، به خداوند سوگند ديگر او را نخواهي ديد. وليد گفت: اي مروان، پيشنهاد كردي كه اگر آن را انجام دهم دين خود را از دست خواهم داد، اگر حسين بيعت نكرد من او را بكشم؟ به خدا سوگند، اگر كسي خود را به خون حسين آلوده كند روز قيامت اعمالش در كفه ي ميزان سبك خواهد شد، و خداوند هرگز به وي نظر رحمت نخواهد كرد و او را پاك نخواهد نمود و گرفتار عذاب دردناكي مي گردد. [2] .

امام حسين عليه السلام شبانه قبر جدش را زيارت كرد و نوري در اين شب از قبر ساطع شد. امام حسين عليه السلام به جدش عرض كرد: من فرزند دختر فاطمه هستم، يا رسول الله، من سبط تو هستم كه مرا در ميان امت گذاشتي. اينك گواه باش كه امت مرا تنها گذاشتند و از من نگهداري نكردند اين است شكايت من تا آنگاه كه تو را ملاقات كنم. امام حسين عليه السلام در اين شب تا صبح در كنار قبر جدش به سر برد و همواره اوقات خود را با ركوع و سجود گذرانيد.


پاورقي

[1] چهره ي خونين، ص 150.

[2] تاريخ طبري، ج 6، ص 190.