بازگشت

گفتگوي امام حسين با وليد


سيد الشهدا عليه السلام سي نفر از مواليان و بني هاشم را طلبيد و به آنان فرمود سلاح جنگي بپوشند، و بعد از آن به طرف منزل وليد حركت نمودند. به آنان دستور داد كه بيرون منزل بمانند، اگر صدايي از امام شنيدند وارد شوند. [1] . امام حسين عليه السلام بر آنها داخل شد. ديد مروان هم نزد وليد است. امام عليه السلام نشست. وليد خبر مرگ معاويه را به حضرت داد. حضرت عليه السلام كلمه ي استرجاع فرمود: «انالله و انا اليه راجعون».


وليد نامه يزيد را خواند و سخناني ميان آنان رد وبدل شد. وليد گفت: معاويه درگذشت، بايد با يزيد بيعت كنيد. امام عليه السلام فرمود: كسي مانند من درپنهاني بيعت نمي كند. هنگامي كه مردم را براي اين امر دعوت كردي ما را هم با آنها دعوت كن. در آن وقت تصميم خود را خواهم گرفت. [2] .

امام عليه السلام نگفت بيعت مي كنم، فرمود: تصميم خود را خواهم گفت. بشكند آن قلم هاي مسموم كه به امام نسبت هاي ناروا مي دهند، قطعا نطفه هاشان خراب است. وليد به همين بيانات اكتفا نكرد. در اين هنگام، مروان پيش آمد و گفت: اگر حسين عليه السلام اكنون بيعت نكند و بيرون رود، ديگر به او دست پيدا نمي كني. اكنون او را حبس كن تا بيعت كند، و اگر امتناع كرد او را گردن بزن. امام حسين عليه السلام فرمود: اي پسر زرقاء [3] تو مرا مي كشي يا او، دروغ گفتي و مرتكب معصيت شدي.

قال الحسين بن علي عليه السلام:

«انا اهل بيت النبوه و معدن الرسالة و مختلف الملائكة بنا فتح الله و بنا ختم...» [4] .

«ماييم اهل نبوت و مركز علم و كمال و دارنده ي پرچم توحيد. ملائكه بر منزل ما قدم مي نهند. خلافت به دست ما فتح گرديد و امامت هم با ما به پايان مي رسد. و يزيد مردي است فاسق و شرابخوار و كشنده ي مردم به ناحق مثل من كسي با او كه به انواع معاصي مشغول است بيعت نمي كند». جهاد امام حسين عليه السلام در راه خدا از همين مجلس شروع شد. امام حسين عليه السلام براي خدا قدم برمي دارد به ميدان خونين مي رود و سرش بالاي نيزه ها مي رود. [5] .



پاورقي

[1] منتهي الآمال، ج 1، ص 297.

[2] چهره ي خونين، ص 149، به نقل از مقتل خوارزمي، ج 1، ص 183.

[3] لهوف، ترجمه ي زنجاني، ص 22.

[4] اعيان الشيعه، ج 4، ص 112.

[5] بحار، ج 44، ص 325؛ دمعه الساکبه، ص 273؛ جلاء العيون، ص 180، مقتل خوارزمي، ج 1، ص 184.