بازگشت

امام حسين و شجره طيبه


قيام امام حسين عليه السلام براي حفظ شجره ي طيبه لااله الا الله بود، ولي خود آن حضرت مي دانست كه وسيله ي غلبه ي ظاهري فراهم نمي شود. از اين رو حركت آن حضرت با هشتاد و چهار تن به همراه زن و فرزند براي يك نتيجه نهايي و اساسي بود. چرا كه امام مي ديد شجره ي طيبه لا اله الا الله را كه جد بزرگوارش خاتم الانبيا صلي الله عليه و آله با خون جگر غرس كرده و آن را با خون شهداي بدر و احد و حنين آبياري نموده و به دست باغباني چون علي بن ابي طالب عليه السلام سپرد كه از آن نگهداري نمايد، ولي به واسطه ي خارج نمودن باغبان دانا با ظلم و تعدي و تهديد به شمشير و قتل و آتش و كوتاه نمودن دست او از آبياري شجره ي طيبه، بنيان باغ توحيد و نبوت رو به نابودي مي رفت.

ولو آن كه گاهي به توجه باغبان اصلي تقويتي مي شد، ولي نه تقويت كامل حقيقي، تا آن كه زمام باغ به كلي به دست باغبان جهول عنود لجوج (يعني بني اميه) افتاد. از زمان خلافت خليفه ي سوم عثمان بن عفان دست بني اميه باز شد و زمامدار امور شدند. ابوسفيان لعين كه در آن موقع نابينا شده بود، دستش را گرفتند به مجلس آوردند، با صداي بلند گفت:

دولت بي پايان خلافت را دست به دست دهيد؛ زيرا بهشت و دوزخي در كار نيست. اي بني اميه، بكوشيد و خلافت را مانند گوي به چنگ آوريد. سوگند


به آن چيزي كه قسم مي خورم به آن. (مراد بت هاست كه هميشه به آن قسم مي خوردند) پيوسته طالب و شايق همچو سلطنت و پادشاهي براي شما بوده ام، شما هم نگهبان آن باشيد تا به اولاد خود به ارث برسانيد.

آن قوم رسوا تمام راه ها را مسدود نمودند و دست باغبان معنوي و حقيقي را به كلي از تصرف در باغ كوتاه كردند و مانع از ظهور آب حيات شدند. كم كم شجره ي طيبه رو به ضعف گذارد تا در دوره ي خلافت يزيد پليد نزديك بود شجره ي طيبه ي لااله الاالله به كلي خشك شود و نام خدا از ميان برود و حقيقت دين محو گردد.

بديهي است هر باغبان عالمي وقتي فهميد از هر طرف آفات به باغش روي كرده، فوري بايد در مقام علاج برآيد، و الا به كلي ثمرات باغش از ميان خواهد رفت.

در آن موقع هم كه باغباني باغ توحيد و رسالت به باغبان عالم دين حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام سپرده شد، متوجه شد كه لجاج و عناد و الحاد بني اميه كار را به جايي رسانيده كه نزديك است درخت توحيد خشك شود. بلكه قصد دارند شجره ي طيبه لااله ز لا الله را از ريشه بركنند و دور بيندازند. قامت مردانگي برافراشت. فقط و فقط براي آبياري باغ رسالت و تقويت شجره ي طيبه ي لااله الا الله به سوي كربلا حركت كرد، ولي به خوبي مي دانست بي آبي به ريشه ي درخت اثر كرده و ديگر آب هاي معمولي اثري ندارد و احتياج به تقويت قوي دارند. چنان كه در كشاورزي رسم است وقتي باغبان دانشمند ديدند درختي به كلي بي قوت شده تقويت قوي لازم دارد او را با قرباني علاج مي كنند؛ يعني گوسفندي يا موجود جان داري را كنار آن درخت ذبح و با پوست و گوشت و خون در پاي درخت دفن مي كنند تا درخت از نو قوت و قدرت بگيرد. [1] .


پاورقي

[1] شبهاي پيشاور، ص 538.