بازگشت

سوگواري و عزاداري


سوگواري و عزاداري براي فقيد از دست رفته، طبيعي بشر است و از مهر و محبت بر مي خيزد. چون سرشت بشر به مهر آميخته است. بشري كه مهر ندارد، بشر نيست. اگر مهري در كار نباشد، سوگي و عزايي نخواهد بود. از دست رفتن انساني عزيز و محبوب، زيان زندگان خواهد بود، اشك زنده بر مرگ عزيزان، بيشتر از احساس محروميت ريشه مي گيرد، به ويژه اگر انسان از دست رفته، بزرگ باشد، شهيد باشد، در راه خدا جانبازي كرده باشد. عزاي چنين انساني گذشته از مهر، رنگ حياتي دارد و تكامل بشري را در پي خواهد داشت. عزاي شهيد، زنده نگه داشتن شهادت است.


اسارت بانوي بانوان، شهادت پيشواي شهيدان را همگاني و جاوداني كرد، سوگواري بر آن حضرت، شهادت و اسارت را همه داني و جاوداني مي كند.

اگر سوگواري پيشواي شهيدان نبود، كسي امروز حسين را نمي شناخت، راه حسين را نمي شناخت و بشر از راهنمايي هاي امام حسين عليه السلام و نياكان حسين و فرزندان حسين بهره اي نداشت و محروم بود!

اگر سوگواري پيشواي شهيدان نبود، كسي امروز يزيد را نمي شناخت، راه يزيد را نمي شناخت، يزيديان را نمي شناخت، سعادت بشري تأمين نمي شد، شهيد رهبر اجتماع بشري است در همه زمان ها و همه مكان ها.

رهبري شهيد وقتي است كه شهيد شناسا باشد، شهيد ناشناخته نمي تواند رهبري كند، سوگواري و عزاداري براي شهيد، جامعه را شهيد شناس، فرد را شهيد شناس مي سازد. اشك بر شهيد از دل بر مي خيزد و دل را به سوي راه شهيد رهبري مي كند.

سوگواري براي شهيد، نفرت طبيعي را به سوي ظالم و ستمگر بر مي انگيزد. ناله ها و اشك ها، سندهاي زنده ظلم ظالمان هستند؛ سندهاي گويايي كه حكومت هاي ظالم و بيدادگري را رسوا مي سازند. اشك بر شهيد، حقايقي را كه قدرت هاي ظالمانه نهان كردند فاش مي سازد.

سوگواري بر شهيد، در پرورش اجتماع و آموزش مردم تاثير كلي دارد.

شهيد معلم جامعه است و سوگواري بر او، درس ها و تعليمات او را بيان مي كند و بلندگوي سخنان شهيد براي جهانيان است. عاطفه بشري رهنماي بشر است. عاطفه اگر به سوي خير رهنما گردد بشر را سعادتمند و خوشخبت مي سازد و اگر به سوي شر رهنما شود، بشر را شقي و بدبخت مي كند و سوگواري بر شهيد عاطفه را به سوي خير راهي مي كند. زندگاني هستند كه حياتشان براي بشر، سود است و مرگشان زيان، مانند نيكوكاران و خدمتگزاران بشر. زندگاني هستند كه مماتشان براي بشر سود است و حياتشان، زيان بخش، مانند ستمكاران و قلدران بشري. حسين در سطح بالاتري از نيكوكاران قرار دارد؛ چون حياتش براي بشر


سودمند بود و شهادتش نيز براي بشر سودمند است. پس بزرگداشت شهادت، موجب تأمين سعادت بشر است، و سوگواري براي شهيد، راهي است براي بزرگداشت شهادت.

اشك از مهر ريشه مي گيرد، و مهر از اشك بر مي خيزد. مهر اشك مي ريزد و اشك مهر مي ريزد. اشك عاطفه انگيز است، آزادي روحي مي بخشد، و بشر را از اسارت عقده هاي روحي مي رهاند،و به سوي راه حسين روانه مي سازد.

مجرمي كه به راه امام حسين عليه السلام برود، محرم مي گردد، و پليدي كه دست به دامان حسين عليه السلام بزند، پارسا مي شود. اشك دعوتي است به سوي راه امام حسين عليه السلام.

دعوت اشك با زبان است، با قلم نيست، دعوت اشك دعوت با دل است. دعوت كننده دل است و دعوت شونده دل.

داعي و مدعو، در اشك يكي است، و ميان آن دو اتحاد برقرار است. اتحاد داعي و مدعو تاثير را چند برابر مي كند. چون دو گانگي و بيگانگي در ميان آن دو نيست، هر دو يكي هستند، و دو تا نيستند. دعوت پذير اشك، دعوت را با آزادي مي پذيرد، نه اسير زور است و نه گرفتار زر، دعوت با زور، دعوت با زر، آزادي ندارد، انسان ساز نيست.

انسان سازي دعوت وقتي است كه با زور و زر همراه نباشد. انسان شدن وقتي است كه طمعي و ترسي در كار نباشد،و دعوت پذير، آزادي عمل داشته باشد، بتواند به دعوت رو كند و بتواند به دعوت پشت كند. اين وقت است كه دعوت، نتيجه مي دهد و انسان مي آفريند.

اشك، حس كنجكاوي، را بر مي انگيزد، و پرسش هاي پي در پي مي آورد.

حسين عليه السلام كه بود؟ قاتلش كه بود؟ چرا كشته شد؟ چه مي خواست؟ راضش چه بود؟از مشخصات حسين عليه السلام مي پرسند و از مشخصات قاتل امام حسين عليه السلام.

پاسخ اين پرسش ها، دل تيره را روشن مي سازد، و دل غافل را هشيار دل مي كند.