عده زيادي از صحابه از معاذ بن جبل روايت كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله با رنگي پريده بر ما وارد شد و فرمود: من محمدم، اولين و آخرين را به من داده اند، مادام كه در ميان شما هستم اطاعتم كنيد و هنگامي كه از اين دنيا رفتم، به كتاب خدا تمسك جوييد، حلالش را حلال و حرامش ‍ را حرام بدانيد، تا در نتيجه مرگ با راحتي و مسرت، شما را دريابد.قضاي الهي سبقت گرفته و مشتمل گشته كه بعد از من فتنه هايي چون پاره هاي شب ديجور به شما رو مي آورد هر گاه رسولاني مي رفتند، رسولان ديگر جايگزين مي شدند، تا آن جا كه چهره واقعي نبوت دگرگون شد و به صورت سلطنت در آمد. خداوند رحمت كند كسي كه نبوت را به درستي دريافت كند و به صدق و سلامت از عهده آن بر آيد. اي معاذ! نگهدار و بشمار.

معاذ مي گويد: آن حضرت هنگامي كه در شمردن به پنجمي رسيد فرمود: يزيد، خداوند در يزيد بركت قرار ندهد. آنگاه چشمانش پر از اشك شد و فرمود: خبر شهادت امام حسين عليه السلام را به من دادند و تربت قلتگاه او را برايم آورده و به من خبر دادند كه قاتلش كيست. سوگند به خدايي كه جانم به دست اوست مردمي كه حسين در بين آنها كشته مي شود و آنها از كشته شدنش جلوگري نكنند خداوند بين سينه ها و قلوبشان اختلاف مي افكند اشرارشان را بر آنها مسلط مي گرداند و آنان را درچار تفرق مي سازد. آنگاه فرمود:

آه و افسوس بر آل محمد چه مصيبتي كه از جانب خليفه انتصابي عياش ‍ شهوت پرست به در دانه هاي آل محمد عليهم السلام رو مي آورد، فرزند من


و فرزندانش را مي كشد. [1] .

زيد بن ابي زياد روايت كرده كه روزي رسول خداصلي الله عليه و آله از خانه عايشه به طرف خانه فاطمه عليهاالسلام رفت و شنيد حسين بن علي عليه السلام مي گريد فرمود: آيا نمي داني كه گريه او مرا ناراحت مي كند. [2] .