بازگشت

فرشته آزاد شده امام حسين


شيخ صدوق و ابن قولويه و ديگران از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده اند كه چون امام حسين عليه السلام متولد شد خداي جهان آفرين به جبرئيل امر كرد كه با هزار ملك براي تهنيت از طرف خداوند و از طرف خود به محضر مبارك پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نازل شود. جبرئيل عبورش از جزيره اي افتاد با فرشته اي روبه رو شد كه از حاملان عرش الهي بود. خداوند او را به امري مقرر داشته بود و او در فرمان الهي كندي كرده بود، خداوند عالم هم بالش را درهم شكسته و او را در آن جزيره انداخته بود آن فرشته در آن جزيره مدت هفتصد سال بود كه خدا را عبادت مي كرد در روايتي آمده است كه خداوند بزرگ او را مخير كرد مابين عذاب دنيا و عذاب قيامت، او عذاب دنيا را اختيار كرد سپس خدا او را در آن جزيره شكنجه داد آن فرشته ديد كه جبرئيل


با فرشتگان فرود مي آيند از او پرسيد كه اراده ي كجا داريد؟گفت:

خداي بزرگ به محمد صلي الله عليه و آله فرزندي كرامت فرموده است. مرا امر كرده كه او را مبارك باد بگويم.

فطرس گفت: اي جبرئيل مرا نيز با خود ببر، شايد كه آن حضرت براي من دعا كند تا خداوند بزرگ از من در گذرد جبرئيل او را با خود به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله برد تبريك عرضه داشت و شرح [1] حال فطرس را به عرض رسانيد. نبي اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: اي جبرئيل به فطرس بگو كه خود را به قنداقه ي اين مولود بمالد و به محل خود بازگردد فطرس خود را به قنداقه امام حسين عليه السلام ماليد، [2]

بال هايش، روييد و به آسمان پرواز كرد و عرض كرد: يا رسول الله، همانا زود باشد كه اين مولود را امت تو شهيد كنند و اين نعمت كه از طرف امام حسين عليه السلام به من رسيد در عوض آن هر كس ‍ به او سلام كند من سلامش را به او برسانم و هر كه بر او صلوات بفرستد من صلواتش را به او مي رسانم [3] طبق روايات ديگر چون فطرس به آسمان بالا مي رفت مي گفت: كيست چون من و حال آن كه من آزاد كرده ي حسين بن علي و فاطمه و محمد صلي الله عليه و آله هستم.


پاورقي

[1] انوار البهيه، ص 44.

[2] اثبات الوصيه، ص 125، مدينة المعاجز، ص 237 (چاپ قديم).

[3] منتهي الآمال ج 1، ص 206.