بازگشت

سبب تأليف كتاب


نويسنده در رمضان المبارك سال 1387 قمري به مطابق آذرماه 1346 شمسي از سوي آية الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي قدس ‍ سره براي تبليغ و ترويج قرآن كريم و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در دهه ي اول ماه مبارك رمضان به قريه ي جيلارد (دماوند)عازم شد.

معمولا دهه ي اول اصول و فروع دين و دهه دوم و سوم شرح حال چهارده معصوم عليهم السلام و خاندان آن بزرگواران را براي مستمعين شرح مي دادم و ضمنا وقايع هر شب يا روز را به تناسب تذكر مي دادم.

شب 16 ماه رمضان بيمار شدم كه روزش شدت يافت.


شب 17 رمضان بنا بود قضاياي جنگ بدر [1] را براي مردم شرح دهم. طوري آن شب مريض شدم كه نتوانستم در مسجد حضور پيدا كنم به طوري كه پزشك معالج از بهبودي من نااميد شد.

شب 17 رمضان عده اي از اهالي براي عيادتم آمدم و همه ناراحت بودند كه چرا بايد طلبه اي جوان در غربت اين اتفاق برايش بيفتد؟ همان شب وصيت نامه ي خودم را نوشتم كه اگر مردم كسي مسؤول نيست و بازماندگانم با كسي كار نداشته باشند خودم به اجل خدايي از دنيا رفته ام و نذر كردم كه اگر شفا يافتم در حد توان كتابي در زندگاني اباعبدالله الحسين عليه السلام بنويسم آن شب حالم خوب نبود و گريه كردم و با حال گريه خوابيدم قبل از سحري بود كه مي بايستي براي خوردن سحري بلند مي شديم.بنده در خواب ديدم كه روضه ي حضرت علي اكبر عليه السلام مي خواندم گويا اين روضه از خواب به بيداري تبديل شده بود. صاحب منزل كه پيرمردي بود، با همسرش بيدار شده بودند و كنار بسترم نشسته روضه را گوش مي دادند و گريه مي كردند. يكدفعه


پيرمرد بنده را آرام براي خوردن سحري بيدار كرد. من در آن حال بيدار شدم و مختصر سحري ميل كردم و براي نماز به مسجد رفتم. ظهر حالم بهبود يافت و پس از نماز ظهر منبر هم رفتم و قضاياي جنگ بدر را براي مردم توضيح دادم.

پس از پايان ماه مبارك رمضان به قم آمدم و در سال 1347 شمسي ازدواج كردم و خميرمايه ي كتاب شريفه (چهره درخشان حسين بن علي عليهماالسلام)از سال 1348 شمسي شروع شد و تأليف و تحقيق اين كتاب از سال 1348 تا 1354 شمسي به طول انجاميد. در سال 1355 شمسي مطابق 17 ربيع الاول 1397 قمري به قطع رقعي در دو هزار نسخه چاپ شد.

بعد از آن 15 هزار نسخه در سه نوبت به قطع جيبي چاپ كرديم. و اخيرا هم در تاريخ 1410 قمري مطابق با 1369 شمسي (كانون نشر انديشه هاي اسلامي) سه هزار نسخه از آن چاپ كرد. چون كتاب متقاضيان بسيار داشت، با كسب اجازه از مسئول مؤسسه ي كانون نشر انديشه هاي اسلامي اقدام به چاپ جديد و ويرايش با تجديد نظر و اضافات تقديم به دوستان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مي نماييم.

اينك با لطف خداوند و نظر اهل بيت عليهم السلام موفق شديم تا چاپ ششم اين كتاب با اصلاحات و اضافات جديد به چاپ برسانيم.

اميد است اين اثر ناچيز مورد قبول و عنايت فرزند نهم امام حسين عليه السلام يعني مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف، قرار گيرد.

(ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب) [2] .

قم - حرم اهل بيت عليهم السلام

بيستم جمادي الثاني 1421 ه - ق

سالروز تولد سيدة نساء العالمين

صديقه شهيده، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها

مطابق 29 شهريور 1379 شمسي

علي رباني خلخالي


بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بما اتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

يستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا يضيع اجر المؤمنين.

سوره آل عمران آيه 165 - 167.

عن ابيعبدالله عليه سلم في قوله تعالي: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا قال: ذلك قائم ال محمد صلي الله عليه و آله يخرج بدم الحسين عليه سلام.

كامل الزيارة ص 62.



پاورقي

[1] در شب بدر حضرت رسول اکرم به اصحاب فرمود کيست برود امشب براي ما از چاه آب بکشد و بياورد؟ اصحاب سکوت کردند و هيچکدام اقدام بر اين کار نکردند، حضرت اميرالمومنين عليه السلام مشکي برداشت به طلب آب بيرون رفت، آن شب شبي بود سرد و باد مي آمد و ظلمت داشت پس رسيد به چاه آب و آن چاهي بود بسيار گود و تاريک، آن حضرت دلوي نيافت تا از چاه آب بکشد لاجرم به چاه پايين رفت و مشک را پر کرد و بيرون آمد، ناگاه باد سختي برخورد با آن حضرت که آن جناب از سختي آن نشست تا برطرف شد پس برخاست و حرکت فرمود، ناگاه باد سخت ديگري مانند آن آمد، آن حضرت نشست تا او نيز در شد، ديگرباره خواست برود مرتبه سوم نيز به همان نحو بادي رسيد و آن حضرت نشست و چون رد شد برخاست و خود را به حضرت رسول صلي الله عليه و آله رسانيد، حضرت پرسيد: يا اباالحسن براي چه دير آمدي؟عرض کرد: سه مرتبه بادي به من رسيد و بسيار سخت بود و مرا لرزه فراگرفت و مکثم به جهت برطرف شدن آن بادها بود فرمود: آيا دانستي آنها چه بود يا علي؟ عرض کرد: نه فرمود: آن اول جبرئيل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند، و ديگري ميکائيل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند، و پس از آن اسرافيل بود با هزار ملائکه که سلام کرد بر تو و سلام کردند و اينها فرود آمدند به جهت مدد ما. مرحوم محدث قمي مي فرمايد: که اشاره به همين است قول آن کسي که گفته از براي اميرالمؤمنين علي عليه السلام در يک شب سه هزار و سه منقبت بوده.

(مفاتيح الجنان، ص 380، چاپ انتشارات پيام آزادي).

[2] سوره ي هود آيه ي 88.