بازگشت

پيك ابي عبدالله به سوي حر جعفي


در راه مكه به كربلا، در يكي از منازل (قصر بني مقاتل) امام از


دور خيمه اي ديد. پرسيد اين خيمه كيست؟ گفتند از عبيداللَّه بن حر جعفي است. حضرت، حجاج بن مسروق و يزيد بن مغفل را با پيامي به سوي او فرستاد. آن دو به نزد عبيداللَّه آمده، گفتند: اي حر، حضرت ابي عبداللَّه تو را مي خواند. حر در پاسخ گفت: از طرف من به او بگوييد من از كوفه بيرون نيامدم مگر پس از وقتي كه دانستم شما قصد آنجا را داري. بيرون آمدم تا از ريختن خون تو و خون اهل بيت تو فرار كرده و بر ضد تو كاري انجام نداده باشم و به كمك ديگران نروم. به خود چنين گفتم كه اگر با او بجنگم گناهي بزرگ انجام داده ام. و اگر در كنار او باشم و كشته نشوم به او خيانت كرده ام. من مي دانم كه حسين بن علي در كوفه هيچ يار و ياوري ندارد تا از آنها كمك گيرد و بجنگد.

حجاج به خدمت امام بازگشت و پاسخ عبيداللَّه بن حر را گزارش كرد. اين سخن بر امام بسيار گران آمده و خود به طرف عبيد اللَّه حر جعفي به راه افتاد... [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 151، براي اطلاع بيشتر مي‏توانيد به منتهي الامال ج 1 ص 331 مراجعه فرمائيد.