بازگشت

يار شورآفرين


اين چهره محبوب در تحريك و تشويق ياران ابي عبداللَّه عليه السلام و در استقامت و پايداري آنها سهم به سزايي داشته و از اندك ياران امام بوده كه پس از سخنراني حضرت از جاي برخاسته و در تاييد مواضع آن حضرت سخن گفته و عشق دروني خود را به امام ابراز كرده است.

گويند پس از ملاقات امام با حر بن يزيد [1] و سخن گفتن با آنها، نافع بن هلال از جاي برخاست و با شور و احساسي توصيف ناپذير، به امام گفت: تو مي داني كه جدت رسول خدا نتوانست محبت خويش را در قلب همه ي مردم جاي دهد و نيز هرچه كوشيد مردم از او پيروي كنند موفق نشد. زيرا برخي از آن مردم منافق بودند و به او وعده ياري مي دادند، اما مكر و حيله در دل داشتند. برخوردشان در ظاهر خوب اما در پنهاني كردارشان تلخ تر از حنظل بود، تا اين كه


خداوند او را به سوي خود فراخواند.

كار پدر تو نيز همانگونه بود. دسته اي بر ياري اش جمع شدند و همراه او به جنگ ناكثين و قاسطين و مارقين رفتند، تا اين كه اجل او فرارسيد و به سوي رحمت و رضوان الهي شتافت.

تو امروز در نزد ما موقعيتي شبيه جد و پدرت داري. پس هر كه پيمان شكني كند به كسي جز خود زيان نرسانده است و خداوند از او بي نياز است. پس ما را هر كجا كه مي خواهي ببر، خواه به سوي مشرق يا مغرب، ما نيز همراه تو و در كنارت خواهيم بود. به خدا قسم، ما از كشته شدن در راه او هراس نداريم و راه خود را با بصيرت و آگاهي تمام در پيش گرفته ايم و ثابت و استوار خواهيم بود و با دوستان تو دوستي مي ورزيم و با دشمنانت دشمن هستيم. [2] .


پاورقي

[1] برخي اين سخنراني را به هنگام ملاقات حر و برخي ديگر نزديک کربلا و دسته سوم، آن را در کربلا مي‏دانند.(مقتل الحسين مقرم، ص 195).

[2] بحارالانوار ج 44 ص 381، ابصار العين ص 147.