بازگشت

شورآفرين كربلاييان


وي شوذب را همراه خود به كربلا آورد و در روز عاشورا او را به جهاد تشويق مي كرد و مي گفت اي شوذب، امروز چه در خاطر داري؟ شوذب گفت: مي خواهي چه در خاطر داشته باشم! قصد كرده ام با تو در ركاب پسر پيامبر خدا مبارزه كنم تا كشته شوم. عابس گفت: گمان من هم به تو همين بود. هم اكنون به خدمت آن حضرت بشتاب تا تو را چون ديگر ياران در شمار شهدا به حساب گيرد، زيرا در اين ساعت اگر كسي همراهم بود كه به او نزديك تر بودم به رفتنش خرسند مي شدم. بدان كه پس از امروز چنين سعادتي به دست هيچ كس نيايد. بدين سبب سزاوار است در چنين روزي در حد توان به دنبال اجر و ثواب باشيم. زيرا پس از امروز عملي در كار نيست و روز جزا فرامي رسد.

شوذب با شنيدن گفتار عابس به خدمت حضرت شتافت و پس از رخصت ميدان رفتن سلام وداع گفته، روانه ي ميدان شد و جنگيدن تا به فيض شهادت نايل آمد. [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 127، منتهي الامال ج 1 ص 366.