بازگشت

آسيبهاي سياسي و اجتماعي جامعه اسلامي


بعد از رحلت پيامبر (ص) از نظر سياسي و اجتماعي معيارها و ضوابط اسلامي تحت الشعاع ارزشهاي قومي و نژادي قرار مي گيرد و مهاجر بر انصار و قريش بر غير قريش ترجيح داده مي شود و به لياقت و شايستگي افراد در تصاحب مناصب سياسي و اجتماعي عنايتي نمي شود امام حسين (ع) اينك وارث جامعه اي است كه بعد از پيامبر بسياري از ارزشهاي دوران جاهليت در آن نضج گرفته است، بني اميه آنچنان بر جان و مال مردم مسلط شده است كه خود را آقا و ارباب و مردم را بنده و نوكر خود قلمداد مي كنند.

عرب را بر عجم ترجيح مي دهند و روحيه برابري و برادري را در جامعه زايل مي نمايند، روشنفكران و اهل بصيرت را از بين مي برند. معاويه علي رغم اينكه خلفاي قبل از او زندگي ساده اي داشته اند يك حكومت سلطنتي پر از تجملات ايجاد كرده است و به پيروي از دوران جاهليت كه بعد از مرگ شيخ قبيله به حكم وراثت فرزندش جاي او را مي گرفت تصميم مي گيرد تا حاكميت اسلامي را براي خاندان بني اميه موروثي گرداند و به خلاف سيره پيامبر (ص) و خلفاي بعد از او پسرش يزيد را كه هيچ گونه لياقت و شايستگي نداشت به جانشيني خود منصوب كند و به اين ترتيب تخطي از معيارهاي سياسي و اجتماعي اسلامي و احياي ارزشهاي جاهلي و نژادي بود كه زمامداري از قريش به مداخله تيره اموي و زمامداري اموي به سلطنت موروثي و سلطنت موروثي به استبداد مطلق كشيده شد. [1] .

امام خميني (ره) يكي از ديرپاترين آسيبهاي جامعه اسلامي را عدم تشكيل حكومت حق مي داند و در زماني قيام خود را آغاز مي كند كه جامعه تحت سلطه يك حكومت فاسد شاهنشاهي قرار گرفته است كه جز منافع فردي و خانوادگي خود هيچ معيار ديگري را نمي شناسد و حتي براي ارضاي نفسانيات خود حاضر است سلطه بيگانگان را نيز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد، مردم در اين حكومت هيچ نقشي ندارند و حق و حقوق محرومان جامعه پايمال مي گردد و افراد روشنفكر و با بصيرت نيز مورد هتك و آزار قرار مي گيرند و هيچ يك از ضوابط و معيارهاي اسلامي بر امور سياسي و اجتماعي جامعه حاكم نيست و همه امور جامعه در خدمت نفسانيات طبقه حاكم قرار گرفته است.

در نظر امام خميني (ره) غلبه حكومت باطل يك آسيب اساسي است و از اين رو درباره غلبه رضاخان مي فرمايد:

قيام براي شخص است كه يك نفر مازندراني بي سواد را بر يك گروه چند ميليوني چيره مي كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. [2] .


پاورقي

[1] شهيدي، سيد جعفر، قيام حسيني (ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ دوازدهم، 1367 .

[2] امام خميني (ره)، صحيفه نور، جلد اول ص‏4- 3 .