بازگشت

آسيبهاي اعتقادي و مذهبي


بررسي نحله هاي فكري و انديشه هاي ديني نشان مي دهد كه مهمترين علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامي بعد از رحلت حضرت رسول (ص) برداشت نادرست از دين و فهم غلط معارف اسلامي بوده است. عواملي كه به بروز كژانديشيها و گرايشهاي قبيله اي منتهي گرديد موجباتي را فراهم آورد تا كساني كه به مصادر خلافت دست مي يافتند دين را وسيله توجيه حكومت و اهداف فردي و قومي خويش قرار دهند و جامعه اسلامي را براي مدت طولاني از مناديان واقعي توحيد و انديشه هاي اصيل مكتب اسلام بدور

نگهدارند. تحقق چنين امري وقتي ميسر گرديد كه افرادي همچون علي (ع)، سلمان فارسي، عمار ياسر و ابوذر غفاري كنار گذاشته شدند. و افرادي همانند كعب الاحبار يهودي و ابوحريره ادعاي مسلماني كردند و مفتي اعظم جامعه اسلامي گشتند و حكم بر تكفير و تسفيق افرادي چون صحابه نستوه رسول الله (ص)، ابوذر غفاري دادند و با جعل احاديث و تفاسير وارونه سعي كردند تا اذهان مردم را نسبت به حقيقت دين و سيره پيامبر (ص) مغشوش نمايند. علاوه بر علماي درباري فرصت طلبان و زراندوزاني چون طلحه و زبير براي حفظ منافع مادي و اقتصادي خويش علي (ع) را متهم به كفر مي نمودند و مقدس مآباني چون

خوارج نهروان با تاويل آيات خدا بر علي (ع) شمشير مي كشيدند و همه اينها نشانگر اين مطلب است كه در آن زمان قشر عظيمي از مردم مسلمان در درك حقيقت دين و فهم معارف اسلامي با مشكل روبرو بوده اند و در چنين شرايطي بني اميه حاكميت در جامعه اسلامي را به دست مي گيرند و براي توجيه حكومت خود به ترويج نوعي انديشه تقديري و جبرگرايانه مي پردازند. انديشه اي كه احساس هرگونه مسئوليت اجتماعي را از انسان سلب مي كرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهي صورت فريبنده اي داشت در ظاهر صحيح به نظر مي آمد و در آستانه قيام امام حسين (ع) كه با القائات علماي درباري و احاديث جعل پرورش يافته بودند به راحتي مي پذيرفتند كه اگر علي (ع) شكست خورد خدا نمي خواسته تا او بر مسند حكومت باقي بماند و اگر حزب اموي زمام امور مسلمين را در دست دارد خدا چنين موهبتي به آنان عطا كرده است و بنابراين هرگونه اعتراض و انتقاد بر عليه وضع موجود و حكومت اموي انتقاد و اعتراض بر قدرت و مشيت الهي است. در اين زمان دين در امور فردي و عبادي خلاصه مي گردد و بر صورت ظاهر جمعه و جماعات بيش از هر چيز ديگر تاكيد مي شود و بينش و روحيه مذهبي در ميان اكثر قريب به اتفاق مردم به گونه اي مسموم و فلج شده است كه نه تنها عاملي براي اصلاح و سازندگي جامعه به حساب نمي آيد بلكه موجبات سكوت و تسليم را نيز فراهم مي سازد و صبر و سكوت تخدير كننده اي را بر سرتاسر شبه جزيره عرب مستولي مي گرداند. چنين اعتقادي مطلوب امام حسين (ع) نيست و امام با قيام خود تاكيد بر اين امر كه مي خواهند به اصلاح امت پيامبر (ص) و احياي سيره محمد (ص) و علي (ع) بپردازند اولين اعتراض را برانديشه ديني رايج در جامعه زمان خود روا مي دارند.

قبل از قيام امام خميني (ره) هم ملاحظه مي شود كه جامعه در زمينه عقايد الهي و مذهبي دچار آسيبهاي جدي است.

برداشتهاي ديني رايج به گونه اي است كه دين به هيچ يك از امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه كاري ندارد و فقط امري است كه به برخي از عبادات و اعمال فردي ختم مي گردد و چنين برداشتي از دين همواره مطلوب طبقات حاكم بر جامعه بوده است و به وسيله حكومتهاي باطل در ميان مردم رواج يافته است.

در آستانه قيام ايشان با توجه به وابستگي جامعه به جوامع بيگانه شرق و غرب، مسئله جدايي دين از امور سياسي و اجتماعي شدت يافت و با توجه به خودباختگي و الگو قرار گرفتن جوامع غربي براي حكومت و زمامداران امور چهره جديدتري به خود گرفت. به نظر امام خميني (ره) جامعه اسلامي از صدر اسلام به اين آسيب دچار بوده است و اين مسئله در دوره اخير به اوج خود رسيده است چنانچه مي فرمايد:

اين يك نقشه شيطاني بوده است كه از زمان بني اميه و بني عباس طرح ريزي شده است و بعد از آن هم هر حكومتي كه آمده است، تاييد اين امر را كرده است و اخيرا هم كه راه شرق و غرب به دولتهاي اسلامي باز شده، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام يك مسئله شخصي بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند. [1] .

رواج انديشه جدايي دين از سياست به دليل اينكه هرگونه مسئوليت اعتقادي و اجتماعي را از افراد سلب مي كرد با روحيه تسامح و راحت طلبي نيز سازگاري داشت و بسياري از افراد براي حفظ منافع شخصي خود از هر گونه انديشه اي كه به تغيير وضع موجود منتهي گردد احتراز مي كردند و لذا نقشه هاي شيطاني حكومت از يك سو و تسامح و راحت طلبي از سوي ديگر موجب شد تا اعتقادات ديني نقش موثري در اعمال اجتماعي - سياسي مردم نداشته باشند و از قيام براي خدا در جامعه اسلامي غفلت گردد.

امام خميني (ره) در اين زمينه مي فرمايد:

خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به روزگار سياه رساند و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران در آورد. [2] .


پاورقي

[1] اورعي، غلامرضا، انديشه امام خميني (ره) درباره تغيير جامعه، موسسه انتشاراتي سوره، تهران، 1373، به نقل از صحيفه نور جلد شانزدهم، صفحه 232.

[2] امام خميني (ره)، صحيفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، جلد اول، ص‏165 .