بازگشت

معني نداي آسماني: دعه يا حسين فان له ... الخ


و معني آن نداي آسماني اين است كه يا حسين طفل شيرخوار را رها كن و لذا امام عليه السلام فورا طفل را به خواهرش زينب كبري عليهاالسلام داده و فرموده: يا اختاه خذيه. چون به مقتضاي بشريت در آن موقع در جلو چشم بانوان عصمت و مادرش رباب كه آن طفل شيرخوار تير خورده و خدا مي داند در آن حال اوضاع و احوال آن مخدرات عصمت با مشاهده ي آن منظره ي دلخراش طفل چطور شده؟ محبت اولاد خواسته به قلب مبارك امام عليه السلام راه بيابد و لذا فوري خطاب رسيده: اي حبيب من محبت اولاد با تير خوردن او مبادا به قلب تو كه پر از محبت خداست راه يابد بلكه او را رها كن و محبت او را از قلبت خارج كن زيرا براي


او در بهشت دايه و شيردهنده است تو مشغول محبت من باش كه در راه دين من از همه چيز حتي از اولاد خود هم گذشتي. و لذا امام عليه السلام فوري به خواهرش فرمود طفل را بگيرد و او را به آن بانوي عصمت داده است.

معني آن ندا آن نيست كه بعضيها گويند: طفل را بگذار زمين راحت جان بدهد او را در بهشت شيردهنده است چنانچه رسول الله صلي الله عليه و آله درباره ي فرزندش ابراهيم عليه السلام فرموده: ان له مرضعا في الجنة- رجوع شود به اصابة به ترجمه ي ابراهيم بن رسول الله صلي الله عليه و آله و تهذيب الاسماء نووي ج 1 ص 102.

و محمد بن طلحه ي شافعي در مطالب السؤل گويد: كان له عليه السلام ولد صغير فجائه سهم فقتله فرمله عليه السلام بدمه و حفر له بسيفه و صلي عليه و دفنه و قال هذه الابيات: غدر القوم و قد ما رغبوا... الخ.

باز گويد: اما علي الاصغر جاءه سهم و هو طفل فقتله و قد تقدم ذكره عند ذكر الابيات لما قتل [1] .

خوارزمي ابومؤيد موفق بن احمد مكي اخطب خوارزم متوفي (568) ه. ق در كتاب مقتل الحسين عليه السلام گويد: فتقدم الي باب الخيمة و قال: ناولوني عليا الطفل حتي أودعه فناولوه الصبي فجعل يقبله و يقول:


و يل لهؤلاء القوم اذا كان خصمهم جدك محمد صلي الله عليه و آله و سلم فبينا الصبي في حجره اذ رماه حرمله بن كاهل الاسدي لعنه الله بسهم فذبحه في حجره فتلقي الحسين (ع) دمه حتي امتلاءت كفه ثم رمي به نحو السماء و قال: اللهم ان حبست عنا النصر فاجعل ذلك لما هو خير لنا. ثم نزل الحسين (ع) عن فرسه و حفر للصبي بجفن سيفه و رمله بدمه ثم صلي عليه و دفنه ثم وثب قائما و ركب فرسه و وقف قبالة القوم مصلتا سيفه بيده آيسا من نفسه عازما علي الموت و هو يقول: أنا ابن علي الخير من آل هاشم.... الخ [2] .

پس از دقت در عبارات خوارزمي ظاهر مي شود كه قضيه اي عبدالله رضيع را با علي اصغر ممزوج و خلط كرده چون يكي دانسته با هم نقل كرده زيرا بنا به تصريح اكابر مانند شيخ مفيد (ره) و ديگران امام (ع) در موقع وداع عبدالله رضيع در جلو خيمه ها به زمين نشسته و آن طفل را خواسته وداع فرمايد ولي خوارزمي با اين كه به اين مطلب اشاره كرده و بعد


گويد: امام عليه السلام بعد از تير خوردن طفل از اسب پياده شد و محلي را با شمشير در زمين كند و طفل را با خونش آغشته كرد، و خوارزمي چنانچه در نسخه ي خطي است [3]

و محمد بن طلحه ي شافعي تصريح نمودند كه او را دفن فرمود و هر دو تصريح كرده اند كه به آن طفل نماز خواند.

معلوم مي شو قضاياي اين دو طفل را به هم خط كرده اند امام (ع) در موقع وداع عبدالله رضيع به زمين نشسته و در موقع تيرخوردن علي اصغر سوار اسب در مقابل لشگر بوده و براي او آب خواسته و بعد از اسب پائين آمده و بر او نماز خوانده خوب است عين عبارات شيخ اعظم مفيد (ره) را در اينجا بياورم.

در ارشاد فرموده: ثم جلس الحسين (ع) امام الفسطاط فأتي بابنه عبدالله بن الحسين (ع) و هو طفل فاجلسه في حجره فرماه رجل من بني أسد بسهم فذبحه فتلقي الحسين (ع) دمه في كفه فلما امتلاء كفه صبه في الارض ثم قال: يا رب ان يكن حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير منه و انتقم لنا من هولاء القوم الظالمين، ثم حمله حتي وضعه مع قتل أهل بيته [4] .


جلوس امام (ع) در جلو خيام طاهرات براي وداع طفل و تيرخوردن طفل در جلو چشم بانوان و مخدرات حرم امام عليه السلام غير از آن طفل است كه از شدت عطش گريه مي كرده و امام (ع) مقابل لشگر آورده و فرموده اگر به من رحم نمي كنيد به اين طفل رحم كنيد اولي عبدالله رضيع دومي علي اصغر است.

و از نماز خواندن امام (ع) بر آن طفلي كه تير خورده و امام (ع) از اسب پياده شده و با شمشير زمين را شكافته و ر او نماز خوانده و دفن فرموده ظاهر مي شود كه علي اصغر چنانچه گفته شد شش سال داشته و ظاهر نماز خواندن امام (ع)چون مي خواسته طفل را دفن كند در وجوب است و به كمتر از طفل شش ساله نماز واجب نيست و استحباب نماز و طفلي كه شش سال نداشته باشد معلوم نيست گرچه بعضيها فتوي به استحببا داده اند ولي تحقيق آنست كه مورد اشكال بوده و استحباب شرعي ثابت نيست مگر برجاء مطلوبيت خوانده شود و بعضي احتمالات درباره ي نماز خواندن به علي اصغر كه به بعض اذهان مي رسد مشكوك است و اصل عدم آنهاست.

و سيد محقق معاصر قدس سره به موضوع اتحاد و يكي بودن و يا متعدد بودن اين دو طفل در كتاب (مقتل الحسين عليه السلام) متعرض نشده و مانند ديگران حالات آنها را به هم خلط فرموده و گويد: و دعا


بولده الرضيع يودعه فأتته زينب بابنه عبدالله [5] و امه الرباب فاجلسه في حجره يقبله [6] و يقول: بعدا لهؤلاء القوم اذا كان جدك المصطفي خصمهم [7] ثم أتي به نحو القوم يطلب له الماء فرماه حرملة ابن كاهل الاسدي بسهم فذبحه فتلقي الحسين (ع) الدم بكفه و رمي به نحو السماء.

قال ابوجعفر الباقر (ع): فلم يسقط منه قطرة [8] و فيه يقول: حجة آل محمد عجل الله فرجه: السلام علي عبدالله الرضيع المرمي الصريع


المتشحط دما و المصعد بدمه الي السماء المذبوح بالسهم في حجر ابيه لعن الله راميه حرملة بن كاهل السدي وزويه (زيارة الناحية).

بعد اشعاري نقل كرده و گويد: ثم قال الحسين (ع) هون ما نزل بي انه بعين الله تعالي اللهم لا يكون أهون عليك من فصيل، الهي ان كنت حست عنا النصر فاجعله لما هو خير منه و انتقم لنا من الظالمين، و اجعل ما حل بنا في العاجل ذخيرة لنا في الاجل، اللهم انت الشاهد علي قوم قتلوا أشبه الناس برسولك محمد صلي الله عليه و آله و سلم و سمع (ع) قائلا يقول: دعه يا حسين فان له مرضعا في الجنة [9] ثم نزل (ع) عن فرسه و حفر له بجفن سيفه و دفنه مرملا بدمه و صلي عليه [10] و يقال وضعه مع قتلي اهل بيته [11] .


قضاياي عبدالله رضيع را با علي اصغر با هم و ممزوج به هم نقل فرموده نماز خواندن به طفل كه ظهورش اقلا در شش سالگي است با طفل رضيع چطور مي سازد؟ و اين كه گفته شده كه رضيع را با قتلاي اهل بيت گذاشت اين نقل در كتب معتبرة مانند ارشاد شيخ مفيد (ره) و مثير الاحزان ابن نما (ره) و اعلام الوري طبرسي (ره) است كه صريحا با نماز خواندن به طفل و دفن كردن او منافات دارد و ظاهر است كه بقل قضاياي متناقض در حق يك نفر با هم سازش ندارد.

و سيد معاصر رحمه الله ميان تير خوردن طفلي در جلو خيمه ها و آوردن او را به ميدان مقابل لشكر ضلالت و آب خواستن براي وي نيز جمع كرده در صورتي كه صريح عبارت شيخ مفيد (ره) و طبرسي (ره) و ديگران آنست كه امام عليه السلام آمد جلو خيام طاهرات و نشست به زمين و طفل رضيع را خواست وداع كند در آن حال كه امام عليه السلام نشسته بود او را هدف تير جفا قرار دادند (ثم جلس الحسين (ع)امام الفسطاط) ارشاد ص 354 و اعلام الوري ص 243 ط تهران مطبعه ي حيدري.

و آن جملات را سيد معاصر (ره) نقل كرده است و ظاهر است تير خوردن در موقعي كه در جلو خيام بوده اتفاق افتاده و اين واقعه با آوردن به ميدان مقابل لشگر نمي سازد.

پس آنچه براي اين جانب اطمئنان حاصل مي شود آنست: كه «علي اصغر» غير از «عبدالله رضيع» است و حالاتشان با هم مغايرت دارد چون بعد از مدتها قضاياي واقعه ي كربلاء از اشخاصي كه اطلاع از جريان واقعه


داده اند جمع آوري شده و لذا قضايا به هم اشتباه شده است چنانچه مي بينيم از امثال حميد بن مسلم كه از اتباع لشگر عمر سعد بوده و وقايع روز عاشوراء را ثبت كرده قضاياي كربلاء را نقل مي كنند.


پاورقي

[1] مطالب السئول ص 73.

[2] مقتل خوارزمي ج 2 ص 32 ط نجف، و عباراتي که در متن نقل شده با نسخه‏ي خطي از مقتل الحسين (ع) خوارزمي که در سال (986) ه. ق استنساخ شده مقابله گرديده و دو سه کلمه درنسخه خطي زيادات بر چاپي داشت و نيز در نسخه‏ي مخطوطه قبل از شعر: انا ابن علي الخير.... الخ اشعار: کفر القوم و قدما رغبوا- عن ثواب الله رب الثقلين .... الخ تا (19) بيت نقل کرده و بعد از آن شروع به نقل: انا ابن علي الخير... الخ نموده است چنانچه در مطالب السئوال هم در نقل قضيه‏ي علي اصغر اشعار کفر القوم.... الخ را نقل نموده است.

[3] عبارت: و دفنه در نسخه‏ي چاپي از مقتل الحسين (ع) خوارزمي ندارد رجوع شود به جلد 2 ص 32 ط نجف ولي در نسخه‏ي خطي که در سال (986) ه. ق کتابت شده موجود است.

[4] ارشاد ص 254 ط تبريز.

[5] سماه ابن شهر آشوب في المناقب ج 2 ص 222 علي الاصغر. و ذکر السيد ابن طاووس في الاقبال زيارة للحسين (ع) يوم عاشوراء و فيها: صلي الله عليک و عليهم و علي ولدک علي الاصغر الذي فجعت به.

[6] اللهوف ص 65 شيخ مفيد (ره) نيز فرموده که طفل در همان موقع که در حجر امام (ع) بوده تير خورده پس بعد از آن سيد معاصر مي‏فرمايد: ثم اتي به تحو القوم.... الخ چطور مي‏سازد.

[7] البحار ج 10 ص 203 و مقتل الخوارزمي ج 2 ص 32.

[8] في مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 222 لم يرجع منه شئي و ذکر ابن نما في مثير الاحزان ص 36 و السيد في اللهوف ص 66 رواية الباقر (ع) و ذکر ابن کثير في البداية ج 8 ص 186 و القرماني في اخبار الدول ص 108 و مقتل الخوارزمي ج 2 ص 32: رمي به نحو السماء قال ابن کثير و الذي رماه بالسهم رجل من بني‏اسد يقال له: ابن موقد النار.

طبري نيز در تاريخ کبير روايت امام باقر (ع) را نقل کرده به اين عبارت:

قال ابومخنف قال عقبة بن بشير الاسدي قال لي ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (ع) ان لنا فيکم يا بني‏اسد دما قال قلت: فما ذنبي انا في ذلک رحمک الله يا اباجعفر و ما ذلک؟ قال: أتي الحسين بصبي له فهو في حجره اذ رماه احدکم يا بني‏اسد بسهم فذبحه فتلقي الحسين دمه فلما ملاء کفيه صبه في الارض ثم قال....الخ ج 4 ص 342 ط قاهرة مطبعه‏ي استقامة سنة: (1358) ق.

[9] تذکرة الخواص- ص 144 و القمقام لفرهاد ميرزا ص 385.

[10] مقتل الخوارزمي ج 2 ص 32 و الاحتجاج للطبرسي (ره) ج 2 ص 25 ط نجف.

[11] الارشاد و مثير الاحزان.