بازگشت

اشعار يزيد پليد






اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل فاسق مثلها ابن زياد



صاحب السر و الامانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



قاتل الخارجي اعني حسينا

و مبيد الاعداء و الحساد



[1] .

ابن اثير در كامل از ابن زياد نقل كرده است كه ابن زياد با مسافر بن شريح يشكري در راه شام گفت: من حسين عليه السلام را به امر يزيد كشتم و گفته بود يا او كشته شود يا تو كشته شوي من قتل او را اختيار كردم.

پس پشيماني يزيد از قتل امام حسين عليه السلام از روي حيله و تزوير و سياست بوده چون ديده نتيجه ي بد در انظار مردم و افكار عمومي بر عليه اش


بخشيده خواسته خود را تبرئه كند بلكه با آن رويه جلب قلوب نمايد و الا در باطن مسرور از قتل آن حضرت بوده است.

و شمر ابن ذي الجوشن نيز نماز مي خواند و بعد از نماز مي گفته: كه خدايا اطاعت از اولي الامر مرا وادار كرد كه ريحانه ي رسول الله صلي الله عليه و آله را به قتل برسانم [2] رجوع شود به ميزان الاعتدال ذهبي ج 2 ص 280 ط مصر و انيس الموحدين ص 115 ط تبريز سال 1392 ق.


معلوم است كه اولي الامر شمر عبارت از يزيد و ابن زياد است.

و اجازه دادن يزيد كه اهل بيت در دمشق در دربار خون بار او به سيدالشهداء عليه السلام عزاء برپا نمايند آن هم از راه حيله و سياست شومش بوده كه در انظار عموم بلكه بتواند خود را از خون امام عليه السلام تبرئه نمايد.

در ترجمه ي نفس المهموم گويد [3] : در كامل بهائي گويد زينب عليهاالسلام نزد يزيد فرستاد و رخصت خواست براي برادرش حسين عليه السلام مجلس عزاء برپاي دارد يزيد لعنه الله رخصت داد و آنان را در دارالحجارة فرود آورد هفت روز به آنجا ماتم داشتند و هر روز زنان بسيار نزد ايشان مي آمدند و نزديك بود مردم در سراي يزيد ريزند و او را بكشند مروان آگاه گرديد و گفت مصلحت نيست اهل بيت حسين عليه السلام را در اين شهر نگاهداري برگ سفر بساز و ايشان را سوي حجاز فرست و يزيد برگ سفر ايشان بساخت و به مدينه روانه كرد بنابراين روايت مروان بدان وقت در شام بود.


پاورقي

[1] مشاش سر استخوان است.

[2] آنان که امثال معاويه و يزيد را اولي‏الامر بدانند و طاعت آنها را واجب بشمارند البته خودشان را در مهالک مي‏اندازند در صورتي که بايستي عقل خودشان را حاکم قرار بدهند و در وجدان خود قضاوت نمايند آيا مي‏شود خداوند امثال معاويه‏ها و يزيدها را اولي‏الامر قرار بدهد؟ و آنها هم بر خلاف احکام خدا حکم نمايند و امر به قتل ريحانه‏ي رسول الله (ص) کنند؟ اگر نعوذبالله خدا همچو اطاعتي را واجب کند و آنها را اولي‏الامر قرار بدهد تناقض واضح لازم مي‏آيد يا اجتماع ضدين مي‏شود. آيا از خداوند تناقض صادر مي‏شود؟ آيا قرآن کريم به تناقض حکم مي‏کند؟ پس عقل حاکم است که اولي‏الامر بايد معصوم باشد تا تناقض لازم نيايد. و يا امر به اجتماع ضدين که محال است نشود و از خود آيه‏ي شريفه که اطاعت رسول و اولي الامر را مقيد بقيدي و مشروط بشرطي نکرده است لازم مي‏آيد که رسول و اولي‏الامر بايد معصوم باشد تحقيق در نکات آيه‏ي شريفه رجوع شود به تفسير نفيس «الميزان» ج 4 ص 412 ط تهران.

[3] ص 262.