بازگشت

شاد شدن يزيد از اسارت اهل بيت


محدث قمي (ره) در نفس المهموم چنانچه در ترجمه ي آن كتاب است گويد [1] : كسي كه در افعال يزيد و اقوال او نيك بنگرد بر وي آشكارا


گردد كه چون سر مطهر حضرت ابي عبدالله عليه السلام و اهل بيت او را آوردند سخت شادمان گشت و آن جسارتها با سر مطهر كرد و آن سخنان گفت و علي بن الحسين عليهماالسلام را با سائر خاندان در زنداني كرد كه از گرما و سرما محفوظ نبودند تا چهره ي ايشان پوست انداخت [2] اما چون مردم آنها را شناختند و بزرگواري ايشان را بدانستند و مظلومي آنها بديدند و معلوم گرديد كه از خاندان رسولند صلي الله عليه و آله از كار يزيد كراهت نمودند و او را دشنام دادند و لعن كردند و به اهل بيت روي نمودند و يزيد بر آن آگاه شد خواست خويش را از خون آن حضرت بري نمايد نسبت قتل به ابن زياد داد و او را نفرين كرد و پشيماني نمود بر كشتن آن حضرت و رفتار خويش را با علي بن الحسين عليه السلام نيكو كرد و آنها را در سراي خاص خويش فرود آورد براي حفظ ملك و پادشاهي خود تا دل مردم را به خويش جلب كند نه آن كه راستي كار ابن زياد را نپسنديده باشد و از كشتن آن حضرت پشيمان شده باشد.


و دليل بر اين داستاني است كه سبط ابن الجوزي در تذكرة روايت كرده است كه ابن زياد را نزديك خود بخواند و مال فراوان او را بخشيد و تحفه هاي بزرگ داد و نزديك خود نشانيد و منزلت او را بلند گردانيد [3] و او را به اندرون خود برد نزد زنان خود و نديم كرد و شبي مست با مطرب گفت: بخوان و خود اين ابيات بديهه انشاء كرد:


پاورقي

[1] ترجمه‏ي نفس المهموم محدث قمي (ره) به قلم آقاي شعراني ص 266 ط تهران.

[2] از اين تعبيرات خيال نشود که مدتهاي زيادي در حبس مانده‏اند زيرا پوست انداختن صورتهاي خاندان رسالت و پرده‏گيان امامت در ظرف چند روز در عرض راهها با آن سرعت سير دادن به آنها در هواي خشک و سوزان صحراها به مرحله‏ي عمل مي‏رسد احتياج به مدتهاي زيادي ندارد چنانچه عملا در ظرف چند روز در مسافرت آن صفحات و راه رفتن در آفتاب آن سامان ديده مي‏شود.

[3] يعني ترفيع رتبه و درجه داد.