بازگشت

تبليغات خلاف واقع بني اميه در حق خودشان


ص:- 319- س:- 2 (يزيد در اول امر مسرور شده و از ابن زياد بسيار خوشحال)

تبليغات بني أمية در شام بر عليه اميرالمؤمنين سلام الله عليه و آل علي (ع) به اندازه ي بوده كه مردم آن سامان اقرباء و خويش نسبت به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بغير از بني أمية كسي را به رسول الله صلي الله عليه و آله اقرباء و خويش نمي دانستند ولي ورود اسراء اهل بيت (ع) به شام و بيانات حضرت امام سجاد (ع) در منبر و شوارع دمشق و زينب كبري سلام الله عليها در مجلس يزيد و تماس گرفتن مردم شام با امام (ع) و تحقيق حال از آن حضرت پرده را از روي كار برداشت و يزيد رسوا شد و لذا هرگز نمي توانست اسراء را بيشتر در شام نگاه دارد.

هند و شاه بن سنجر بن عبدالله صاحبي نخجواني در كتاب «تجارب السلف» كه در سال (724) ه آن را به انجام رسانيده گويد: چون سر مبارك حسين را به دمشق بردند و زين العابدين علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب در ميان ايشان بود و او را با جماعت عورات خاندان نبوت


بر شتران نشانده بر پالانهاي بي غطاء [1] و غايشه در دمشق مي گردانيدند مانند اسيران كه از زنگ و حبشه مي آورند در اين حال پيري از اهل شام بيامد پيش زين العابدين بايستاد وا و را دشنام داد و اظهار شماتت مي كرد، زين العابدين گفت: اي شيخ قرآن خواني گفت: آري گفت: اين آيه خوانده ي كه:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودد في القربي

گفت: خوانده ام گفت: مرا مي شناسي؟ گفت: نه. گفت ذي القربي منم و نام و نسب خود را بگفت، پير او را سوگند داد كه راست مي گوئي؟ زين العابدين توئي؟ سوگند خورد كه راست مي گويم، پير گفت: به خداي من هرگز ندانستم كه (محمد) را بغير از يزيد و خويشان او خويشاوندي ديگر هست، آنگاه بگريست و از زين العابدين عذر خواست.


پاورقي

[1] اين تعبيرات کتاب (تجارب السلف) مؤيد روايتي است که در ص 73 از اين کتاب گذشت و امام (ع) فرموده: بانوان حرم پشت سر من سوار اشتران پالاندار بودند.... الخ چنانچه گذشت و گفته شد که راجع به احوال ورودشان به دمشق و مربوط به حالات‏شان در ورود به آن شهرستان است.