بازگشت

تحقيق عميق در تاريخ ام كلثوم


ص:- 118- س:- 12 (و بر فرض صحت موضوع ام كلثوم در حال حيات خليفه ي ثاني وفات يافته است)

اين قول يكي از اقوال درباره ي وفات ام كلثوم است كه از حضرت صديقه ي طاهره سلام الله عليها متولد شده و اقوال در تاريخ وفات و سبب آن مختلف است و قول مذكور اعتماد را نشايد.

و حق مطلب آنست كه تاريخ أم كلثوم رضوان الله عليها بسيار مبهم و تاريك است و هر چه تأمل بيشتر شود بر تاريكي و ابهام آن افزوده مي شود و به نحويست كه نتوان به طرفي اطمئنان حاصل كرد و همچنين تزويج او به عمر واقع امر درست معلوم نيست كه اصل حقيقت قضيه چه نحو است و يا چه سري در كار بوده است؟

و حق با شيخ اعظم مفيد قدس سره است كه فرموده: اختلاف در نقل آن حديث را باطل مي سازد.


از نقل شيخ قدس سره در خلاف از عمار بن ياسر رحمه الله [1] وفات ام كلثوم و آوردن جنازه ي او و فرزندش زيد را و نماز خواندن به آنها معلوم مي شود وفات ام كلثوم در حال حيات عمار ياسر (ره) اتفاق افتاده و اگر نقل وي وفات ام كلثوم را در زمان عمر نرساند لا اقل وقوع آن را در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت مي كند زيرا عمار رحمه الله در جنگ صفين شربت شهادت نوشيده كه رسول الله صلي الله عليه و آله فرموده بود:

تقتلك الفئة الباغية

پس وفات ام كلثوم قبل از شهادت عمار موقعي كه در مدينة بود اتفاق افتاده است.

و از دو فقره حديث كه كليني و شيخ رحمهما الله تعالي در باب عده به اسناد خودشان روايت كرده اند معلوم مي شود كه ام كلثوم در حين وفات عمر زنده بوده و در زمان عمر وفات نيافته است و در هر دو حديث نقل شده از امام صادق عليه السلام: وقتي كه عمر وفات يافت اميرالمؤمنين عليه السلام نزد ام كلثوم آمده و دست او را گرفت و او را به خانه ي خود آورد [2] .

و از مؤرخين تصريح كرده اند كه وفات ام كلثوم بعد از خليفه ي ثاني اتفاق افتاده ابن سعد در طبقات گويد: عمر ام كلثوم را تزويج كرد


و هنوز او به حد بلوغ نرسيده بود و نزد عمر بود تا عمر به قتل رسيد [3] .

و گاه نقل كرده كه عبدالله عمر به ام كلثوم نماز خواند و در نقل ديگر گفته: سعيد بن عاص امير مردم بود به وي نماز خواند. و نسابه ي عبيدلي در اخبار زينبات گفته: كه عبدالله و سعيد هر دو با هم به او نماز خواندند و در بحارالانوار نقل از مناقب گويد [4] : و ذكر ابومحمد النوبختي في كتاب الامامة ان ام كلثوم كانت صغيرة و مات عمر قبل ان يدخل بها و انه خلف علي ام كلثوم بعد عمر عون بن جعفر ثم محمد بن جعفر ثم عبدالله بن جعفر.

اين نقل با نقلي كه براي عمر فرزندي از ام كلثوم متولد شد به نام زيد و دختري به نام رقية چطور مي سازد؟. در صورتي كه نقل نوبختي رحمه الله مورد اعتماد و اعتناء است.

ابن سعد در طبقات گويد: تزوجها عمر بن الخطاب و هي جارية لم تبلغ فلم تزل عنده الي ان قتل و ولدت له زيد بن عمر و رقية بنت عمر ثم خلف علي ام كلثوم بعد عمر عون بن جعفر بن ابي طالب بن عبدالمطلب فتوفي عنها ثم خلف عليها اخوه محمد بن جعفر بن ابيطالب بن عبدالمطلب فتوفي عنها فخلف عليها اخوه عبدالله بن جعفر بن ابيطالب


بعد اختها زينب بنت علي بن ابي طالب فقالت ام كلثوم: اني لاستحيي من اسماء بنت عميس ان ابنيها ما تا عندي و اني لا تخوف علي هذا الثالث فهلكت عنده و لم تلد لاحد منهم شيئا [5] .

چنانچه نوبختي رحمه الله نقل كرده و ابن سعد در طبقات تصريح نموده ام كثلوم بعد از عمر با سه نفر از فرزندان جعفر طيار رضي الله عنه تزويج كرده و عبارت ابن سعد صريح است كه تزويج عبدالله جعفر ام كلثوم را بعد از زينب كبري عليهاالسلام واقع شده كه ظاهر در تزويج او بعد از وفات آن بانوي عصمت است.

نه اين كه به زينب كبري عليهاالسلام طلاق داده باشد كه از اكاذيب ابن حزم اندلسي است [6] .


و اگر وفات ام كلثوم در زمان حيات عمار ياسر رحمه الله اتفاق افتاده باشد آن وقت تزويج ام كلثوم به فرزندان جعفر طيار خصوصا عبدالله جعفر كه بعد از وفات زينب كبري عليهاالسلام در سال 62 هجرت ام كلثوم را به حباله ي نكاح خود درآورده مورد اشكال و بايد صحت نداشته باشد.

و خوب است در اينجا آنچه زينب فواز در كتاب «الدر المنثور» در ترجمه ي ام كلثوم آورده خلاصه اش نقل شود و حاصل آنچه وي در كتاب نامبرده آورده آنست:

عمر ام كلثوم را از اميرالمؤمنين عليه السلام خواستگاري كرد امام عليه السلام فرمود او صغيره است پس از اصرار عمر امام عليه السلام ام كلثوم را با (بردي) پيش عمر فرستاد و عمر دست خود را به شانه ي ام كلثوم نهاد و گفت: به علي بگو: راضي شدم ام كلثوم گفت: آيا اين كار را مي كني؟ هرگاه تو اميرالمؤمنين نبودي بيني تو را مي شكستم. ام كلثوم پيش پدر آمده


و جريان را خبر داده و عرض كرد مرا نزد شيخ بدي فرستادي امام عليه السلام فرمود: او شوهر توست [7] .

و عمر مهر ام كلثوم را چهل هزار قرار داد و زيد بن عمر و رقية از وي متولد شدند و ام كلثوم و پسرش زيد در يك وقت وفات يافتند و زيد در جنگي كه ميان بني عدي درگرفت خواست اصلاح كند مردي [8] از آنها در تاريكي زخمي به او زد و او چند روزي زنده بود و پس از آن با مادرش ام كلثوم با هم وفات كردند و امام حسن (ع) عبدالله عمر را پيش كشيد و وي بر او نماز خواند و اين قضيه پس از وفات عمر بن خطاب واقع شده است.


و پس از قتل عمر ام كلثوم را عون بن جعفر تزويج كرد و قصه ي نقل كرده حاصلش اينست: ام كلثوم امر خود را به اميرالمؤمنين (ع) واگذار كرد و امام (ع) او را به عون بن جعفر تزويج فرمود و او غلام بود و به ام كلثوم چهار هزار درهم فرستاد و او را پيش عون بن جعفر بردند و ام كلثوم با عون بود تا عون در كربلاء در حضور سيدالشهداء (ع) شهيد شد و ام كلثوم نيز در خدمت برادرش امام حسين عليه السلام در كربلاء بود و با سبايا به شام رفت و به مدينه برگشت و در مدينه وفات يافت.

اين خلاصه ي آنست كه در الدرالمنثور آورده است و ترجمه به فارسي نقل شد رجوع شود به صفحه ي 62 ط اول مصر سال 1312 ه ق ولي به تهافت و تناقض كلام وي بايد متوجه شد: اگر ام كلثوم در زمان امام حسن مجتبي عليه السلام وفات يافته و امام (ع) عبدالله عمر را مقدم كرده كه بر او نماز بخواند، چطور ام كلثوم پس از تزويج به عون بن جعفر با وي به كربلاء آمده و عون در كربلاء شهيد شده و ام كلثوم به شام رفته و مراجعت به مدينه كرده و در مدينه وفات يافته است؟


پاورقي

[1] وسائل الشيعه جزء ثاني مجلد اول ص 811 ط تهران سال 1376 ه ق.

[2] وسائل الشيعة ج 7 ص 458 -457 از اجزاء 15 ط جديد.

[3] طبقات ابن سعد ج 8 ص 463 ط بيروت.

[4] ج 42 ص 91 ط جديد.

[5] طبقات ج 8 ص 363.

[6] ابن حزم در بدگوئي بر گذشته‏گان و بدزباني در حق پيشينيان از علماء و بزرگان مشهور بوده و کسي از شر زبان او ايمن نبوده به حدي که زبان او و شمشير حجاج بن يوسف خونخوار را برادر و برابر مي‏شمرده‏اند و لذا عاقبت باعث اسباب نفرت عموم و منفور در نزد مردم هر مرزوبوم شد و بر ضلالت و گمراهي وي اجماع کردند رجوع شود به ريحانةالادب ج 7 ط تبريز و الکني و الالقاب قمي (ره) ج 1 ص 254 ط صيدا و ابن حزم به اندازه‏ي دروغگو و کذب است که گفته: امام حسن عسکري (ع) اولاد نداشت و ادعاي را فضة که آن حضرت فرزند داشت دروغ است ص 61 جمهرة انساب العرب ط 3 مصر در صورتي که کلام خود ابن حزن کذب محض است و جمع کثيري از علماي اعلام اهل سنت تصريح به ولادت حضرت ولي عصر بقيةالله ارواحنا فداه کرده‏اند مانند ابن خلکان در وفيات الاعيان ج 3 ص 316 ط مصر و اما در نزد شيعه ولادت و وجود اقدسش از ضروريات و بديهيات است و اوست حجت الهي و امام زمان عجل الله تعالي فرجه و جعلنا من کل مکروه فداه.

[7] اين قضيه را زبيري نيز در کتاب نسب قريش با بعضي زيادات رکيکه بلکه قبيحه مانند صاحب استيعاب و اصابة نقل کرده ص 349 و آن قصه افسانه‏ي بيشتر نبوده و از جعليات است و ابن سعد در طبقات آن را نقل کرده ولي بعضي از جملات افسانه‏ي زبيري را ندارد ج 8 ص 264 ط بيروت.

[8] عبيدلي در اخبار زينبات گويد:که زيد را خالد بن اسلم مولي عمر بن الخطاب در تاريکي زد و نشناخت و زيد افتاده و چند روز زنده بود و با مادرش با هم در يک وقت وفات يافت و معلوم نشده کدام جلوتر مرده است نگارنده گويد: از همين مطلب که معلوم نشده کدام جلوتر وفات يافته احتمال نقل سقوط سقف و ديوار بر آنها که با هم وفات کرده‏اند ظاهر مي‏شود و آن منافات با زخمي شدن زيد ندارد.